نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیرنویس فیلم Peppermint 2018» ثبت شده است

پیشنهاد فیلم - Peppermint 2018 - پیپرمینت 2018

دوستان سلام
این فیلم رو معرفی می کنم
حتما حتما ببینید
بعد از اینکه فیلم رو دیدید
مطلب زیر رو بخونید
حال ندارم نقد بنویسم، سرم شلوغه، سر تدوین یه فیلم مستندم، لابه لاش واسه استراحت اینو دیدم
حتما بعد ازینکه دیدید بیاید مطلبم رو بخونید


خلاصه داستان :

پپرمینت ، فیلمی اکشن و مهیج محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی پیر مورل می‎باشد. این فیلم روایتگر داستان زندگی مادری فداکار به نام رایلی است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و اکنون می‎خواهد از افرادی که به او ضربه زده‎اند انتقام سختی بگیرد تا روح خانواده‎اش در آرامش باشد. اما…

لینک فیلم با کیفیت 720
لینک زیرنویس فیلم



دوستای عزیز فیلم بهتون لذت داد؟
کار سینما همینه
سرگرم کنه و لذت بخش باشه
باهاش همذات پنداری کردید؟معلومه کردید اما چرا؟
به اینخاطر که همدردش هستید نه به خاطر قتل خانوادتون
بلکه به خاطر قتل آرزوهاتون
چون تو این مملکت یه عده گارسیا آرزوهاتون رو کشتن
اینجا گارسیاها با فروش خون شما دارن بهترین زندگی رو برای خودشون و بچه هاشون رقم میزنن
شما حتی به فکر دزدی از گارسیاهای ایران نیفتادید
ولی اینا خودشون خود جوش شما رو می کشن
منظورم این نیست که با اسلحه می کشنتون نه
عده ای خیانتکار که رنگ و بوی انقلاب رو به نفع خودشون مصادره کردن
دارن آرزوهای شمارو، زندگی خوب شمارو برای خودشون میبرن و مال شما رو می کشن
واسه همین وقتی میشینی پای فیلم تو هم دلت میخواد به جای رایلی نورث باشی
و شروع کنی از بالا تا پایین
از حسن کلیدساز تا نماینده های مجلس و دزدای شورای شهرو شهرداری، همه رو بببندی به گلوله
واسه همین در اخر فیلم یه حس ارضای روحی بهت دست میده
واسه همین از فیلم راضی هستی
من فیلمسازم و نقد هم زیاد نوشتم
دوست منتقد هم زیاد دارم
اما اون دسته از دوستانی که معتقدند این فیلم رو منتقدها نگاه هم نمی کنن (کامنت مردم تو سایت اصلی)
دلم میخواد بهشون بگم:
رفقا؛ من ریدم تو مغز منتقدا
در پناه حق

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات