نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

میخوام ولی نمیکنم

یه تیشرت دارم روش به زبون خارجه نوشته که - البته من فارسیش رو مینویسم - کارهات رو تو سکوت انجام بده بذار موفقیت هات فریاد بزنن.

یه عکس هم دارم بالای سیستم کامپیوترم - سیدمرتضی آوینی- که همیشه و هر جا سیسنم و کارم باشه اونم باهامه.
اولی رو فقط تنم می کنم و دومی رو فقط با خودم دارم اما به هیچکدوم عمل نمیکنم. یعنی حاملم. حامل حرفهای خوب و عکسهای خوب. ای کاش عامل بودم به هر دوش.
یعنی فکر میکنم  که هستم و عمل میکنم اما میدونم که نیستم و نمیکنم.

  • مجتبی قره باغی
چهل سالگی

چهل سالگی و دیگر هیچ ...

۵ تیر۶۲

گر دهم رخصت یک چشم زدن مژگان را

خاک بر باد دهم واقعه طوفان را

چاره تیره شب هجر دعای سحر است

دانم آوخ که سحر نیست شب هجران را

آب و جاروب کشم زاشک و مژه منظر چشم

گر سر کلبه درویش بود سلطان را

نوح اگر موجه اشکم نگرد در غم تو

آب چشمی شمرد واقعه طوفان را

هست چون روز وصالت به مراد دگران

بهتر آن شد که سحر نیست شب هجران را

دل سنگین سپر تیر تو کردیم و نشد

کز وی امکان گذشتن نبود پیکان را

خضر از این باده که من مستم اگر می نوشد

خاک در چشمه ناموس کند حیوان را

آن بهشتی رخی ای ترک ختائی که کشد

هندوی خال تو داغ حبشی غلمان را

یار بی پرده و تا فتنه پس پرده رود

پاسبان پرده برانداز در ایوان را

یغمای جندقی

با صدای خودم بشنو؛

 
bayan tools با صدای مجتبی قره‌باغی

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات