نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

غزل یکبار ظهور کن که برای امام زمان عج سرودم همراه با خوانش

  • مجتبی قره باغی

این شعرو در اولین سالگرد شهید حججی نوشتم

  • مجتبی قره باغی

این شعر هم از مثلا اشعار قدیمیمه که صوتیش کردم براتون

 
bayan tools مجتبی قره باغیحافظه

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی

شعر قدیمیم رو پادکست صوتی کردم که با لحن خودم موجود باشه و بشنوید

 
bayan tools مجتبی قره باغیعهد شب (منای جان)

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی

تقدیم به حضرت صاحبالعصر والزمان از این بی چیز و ناچیز

بیدار شو با اینکه نمیخوابی یکبار ظهور کن

اینجا همه در تبند و بی تابی یکبار ظهور کن

شاید همه درهای اجابت همگی باز نباشند

امید تویی، باب تویی، صاحب بابی یکبار ظهور کن

افتاده زمینان همه در کوی تو خارند و خس و خاک

ای صاحب عالم چو علی صاحب خاکی و ترابی یکبار ظهور کن

عالم همه در کار شک و شبهه به شیعه اند

کی صاحب هستی تو خیالی و سرابی یکبار ظهور کن

اسرار دو عالم همه ممهور و جوابی نتوانیم

هر سر و سوالیست به هستی تو جوابی یکبار ظهور کن

امت همه هر هفته سه شنبه در غروبند بیایی

تا مطلع الانوار شوی نور بتابی یکبار ظهور کن

هاتف ری (میم قاف)

 
bayan tools مجتبی قره باغییکبار ظهور کن

دانلود موزیک

  • مجتبی قره باغی
صنوبر

ای خوش آن دل ناز دل‌بر می کشد

ناز شیدا نه، صنوبر می کشد

قرن ماضی‌ شد تلف با دیگران

منت حالا دل ز نوبر می کشد

هاتف ری

  • ۰ نظر
  • ۱۶ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۰۳
  • مجتبی قره باغی

عاشقانه آونگ شده ام

هایکویی از عباس معروفی با صدای من

و متنی از من:

آونگ شدن چیزی شبیه چرخه و دایره نیست

رفت و آمدیست بین خویش و خود
خود که خود من است و خویش معشوقه من

  • ۰ نظر
  • ۰۶ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۲۱
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات