نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کابوسهای همیشگی» ثبت شده است

مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

لج کردم

با دنیا

با خدا

با زندگی

با وطنم که این سالها همه چیز بوده جز وطنم

خسته ام

خیلی به سرم میزنه که همه چیزو ول کنم برم

دژاوو!

اما انگار همه چیز برام اشناس

اصلا دنیای دیگه ای وجود داره؟

پس چرا همه چیز اشناس؟

یعنی دارم دنیای قبلیم رو دوباره تکرار میکنم؟

اینکه خیلی بده!

نه شاید داره بهم اثبات میشه این اینده ایه که خوابش رو دیدم و قراره به خاطر افعال اونروزم به این اینده برسم!

یعنی قبلا خواب اینده رو دیدم که امروز یهو اون برام اشناس؟

ای داد اگر اینطوری باشه کابوس هم زیاد دیدم.

تو یکی دو سال گذشته خوابهای زیادی دیدم که دارم تو خیابونا با دشمنی که اومده مردمم رو بکشه و خاکم رو بگیره میجنگم و خیلی وقتها هم از دستشون فرار میکردیم.

یعنی باز قراره برای خاک و وطنی که فقط توش بدنیا اومدم و هیچی جز بدبختی برام نداشته بجنگیم؟

خدایا تو چی؟

از این خاک خسته شدم!

دارم از تو هم خسته میشم که فقط داری نگاه میکنی...

لج کردم؟

خستم!

می‌خوام همه چیزو رها کنم برم.

خیلی خودمو تهدید کردم.

زخم روده ام داره بدتر میشه انگار.

مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

باید برم...

.

با صدای خودم

  • مجتبی قره باغی

فیلم نامه: «کابوس های همیشه گی»


"با رای دادن و ثبت نظر برای مطالب، ما را در ارائه بهتر دیگر مقالات و تحقیقات یاری کنید."


فیلم نامه: «کابوس های همیشه گی»

1-                شب، خارجی، گورستان

ماه بدر کامل است. آسمان صاف است. از درون گوری ماه در آسمان قاب گرفته شده است. یک مشت خاک روی دوربین ریخته می‌شود و بعد یک مشت خاک دیگر، بعد از چند مشت یک بیل خاک و بعد چند بیل تا صفحه کاملا سیاه می‌شود.

صدای زوزه‌ی باد. صدای زنگ ساعت. صدای شکسته شدن در چوبی. صدای مودم در هنگام وصل شدن به شبکه‌ی اینترنت.

2-                 شب، داخلی، صفحه‌ی مونیتور

صفحه‌ی کاملا سیاه مونیتور. تصویر مبهم زنی با موهای بلند روی شیشه‌ی مونیتور ظاهر می‌شود.

صدای شکسته شدن در چوبی قطع می‌شود.

مکان‌نما به صورت خط تیره خاموش روشن می‌شود.

صدای مودم در هنگام وصل شدن به شبکه‌ی اینترنت قطع می‌شود.

صدای زنگ ساعت و فن کامپیوتر به گوش می‌رسد.

حروف و کلمات تایپ می‌شود.

متن: مرده‌ی مرده، توی گور

مکث می‌کند. کلمه‌ی "گور" را با بک اسپیس حرف به حرف پاک می‌کند و می‌نویسد

"تابوت"

متن: تابوت، دراز به دراز خوابیده باشی؛ آخرین میخ تابوت کوبیده شود، تق تق تق...

دست‌ها روی صفحه‌کلید در حال تایپ است. دست‌های ظریف با انگشتان کشیده، مانند نواختن پیانو تایپ می‌کند.

متن: ته گور، مشت مشت، بیل بیل خاک روی‌ات بریزند؛ بعد، شادی مبهمی توی دل‌ات موج بزند که به پایان رسید تمام آن حقارت‌ها؛ لرزیدن‌ها؛ از ته دل از خود بریدن‌ها؛ پیمان بستن‌ها، شکستن‌ها

دست راست بالا می‌رود و پس از مکث کوتاهی پایین می‌آید شروع به تایپ می‌کند. انگشت اشاره و شست خیس است.

متن: ؛ گریستن‌ها؛ دل‌بستن‌ها، گسستن‌ها؛ به دست آوردن‌ها، از دست دادن‌ها؛...

صدای زنگ ساعت بسیار کم رمق هنوز به گوش می‌رسد. دست به طرف ساعت می‌رود و آن را خاموش می‌کند. دست روی صفحه‌کلید برمی‌گردد و تایپ می‌کند.

متن: وای اگر آن داس‌بدست خوش قد و بالا نبود چه عذاب مکرری می‌شد، زنده‌گی.

دست به طرف پخش‌صوتی که کنار کامپیوتر است می‌رود و دکمه‌ی پخش را فشار می‌دهد. موسیقی فلوت مجار پخش می‌شود.

دست موس را می‌گیرد روی آی‌کن Post می‌رود و کلیک می‌کند. صفحه‌ی مونیتور سیاه می‌شود.

  • ۰ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۰۴
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات