نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

مختصری درباره PUZZLE 2018 - فیلم پازل 2018

مختصری درباره PUZZLE 2018 - فیلم پازل 2018

چهارشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۴۰ ب.ظ
من کیم؟
یه جامعه شناس، یا یه روانشناس یا حتی ...
نه هیچ کدوم
من فقط یه فارغ التحصیل سینما هستم.
اما اهل مطالعه ام. اما می دونم دور و برم چی میگذره. اما ممیزم.
میفهمم گناه چیه و معنی خیانت و تفاوتش با عشق رو درک میکنم.
من وقتی یه فیلم میبینم ناخودآگاه مغزم همزمان با لذت بردنم از فیلم و درک فیلم نامش شروع به تحلیل ساختاری فیلم می کنه. به لحاظ فنی و فرمیک همه چیز تو ذهنم در حال بررسیه و زمانیکه مشکلی ببینم که البته از نظرمن و با آموخته هام مغایر باشه و مشکل به نظر بیاد سریع واکنش نشون میدم و بعد تو یه مقاله با عنوان نقد اون رو یادداشت میکنم و شکر می پاشم به سر تا پای کارگردان فیلم. این خاصیت کسانیست که میخواهند یک فیلم را نقد کنند. مگر اینکه آن فیلم ساخته خود یا دوستانشان باشد که از سرتای گندکاری کارگردان میتوان گلهای تزیینی ساخت.
این همه مقدمه برای ورود به فیلم کثیف پازل 2018 بود.
درباره ساختار فیلم، اعم از داستان و تکنیک های فنی فیلم و کارگردانی نمیخواهم صحبت کنم، چون خیلی هم جای بحث ندارد مگر اینکه بخواهیم به پر و پای فیلم بپیچیم که نهایاتا بتوانیم این سوال را مطرح کنیم که چرا بازیگر زن این فیلم یعنی ماتا (اگنس) خیلی یخ بازی میکند که خودت برایش هزار علت میاوری. پس برویم سراغ برداشتمان از داستان فیلم. زندگی یک زن مذهبی کاتولیک که تا امروز عاشق شوهرش بوده و چنان به خانواده خدمت می کرده است که زک فرزند اولش در جایی از فیلم به او می گوید تو تا به حال از مثلث خانه کلیسا و حسابداری دفتر پدر خارج نشده ای(البته این خود دیالوگ نیست). اما این در حالیست که او برای آشنایی و پرورش بهتر پتانسیل بازی پازل که به تازگی درون خود کشف کرده است با مردی تقربیا سیاه، هندی و نمادی از شرق که احتمالا برای به گند کشیدن اخلاقیات در غرب وارد میدان شده وارد رابطه ای می شود که خود هنوز از آن اگاه نیست، اما مرد غریبه دور از زندگی ماتا میداند چه در حال رخ دادن است.(توهم توطئه - هند کاماسوترا - کهن الگوهای سکس در هند)
ادامه مطلب رو در زیر با کلیک روی فلش مثلثی بخونید
ماتا کم کم در حال بیدار شدن از خواب سنت است و بدون اینکه بداند فمنیسم دورنش در حال قلیان است اما نه سمت رفتار فمنیستی جدایی زن از آزارهای مردانه و رفتارهای زننده اجتماع غرب قرون وسطایی با زنان، بلکه صرفا جهت آشنایی او با دنیای بیرون از خانه یا به قولی باز شدن چشم و گوشش، او را به سمت سنتی دیگر و گرفتاری دیگری در آغوش مردی دیگر سوق داده است و او ضمن مبارزه با حس خیانتی که در درونش در حال وقوع است کمی با اکراه مانند دیگر فیلمهای هالیوودی با این موضوع از درون ذوقی وصف ناپذیر برای این واقعه شنیع دارد تا جایی که رفتار صحیح همسرش از نگاه او اشتباهی کامل و حتی رفتار خادمانه، مادرانه و همسرانه او به سرعت به رفتاری جلادانه و منتقمانه مبدل می شود. زن مسیحی نه تقریبا افراطی اما به قول خودمان بچه مسجدی اهل نماز و روزه، رو در روی همسرش می ایستد و با او جنگی نه شاید خشونت بار را آغاز می کند.
(اگر ماتا یک مسلمان بود دلم میخواست آیه  الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء ، مردان سرپرست و نگهبان زنانند را برایش بخوانم و یادآوری کنم؛ ماتا جان شما که اهل مسجدی چرا؟)
زنی پاک همچون راهبه های مسیحی ناگهان با تمامی ادوات مدرنیته به شکلی خوفناک و دهشت انگیز (از نظر من البته ، این خیانت بسیار ترسناکه) از دل کلیسا با وجود اعتراف های هفتگی لبهای خیانت را چنان وسوسه انگیز می بوسد که بیننده ، احتمالا این قصه را خودمانی کرده و در ذهنش مرور میکند! چه شد؟
خطر همینجاست؟ چه چیز باعث می شود که برخی از روانشناسان در حوزه سکسولوژی خطر مطالعه داستانهایی با موضوعات پورن را به شدت زیان آورتر از تماشای مستقیم یک فیلم پورن بدانند.
جایگیری خوب موضوع در ذهن خواننده داستان و یا تماشاگر فیلم داستانی. این خود میتواند قبح گناه را نیز بشکند!
چطور؟
مخاطب اکنون یک تجریه خیانت را همراه با لذت بازیگر در ذهن خود چشیده است. حالا سختی این اتفاق از ذهنش دور شده و با خود می گوید: پس این اتفاق شدنیست. اینجا هالیوود کار خود را به درستی انجام داده است. حالا می خواهد انتهای فیلم را با تنبیه بازیگر پاک کند یا نکند، اصلا اهمیتی ندارد.(گرچه کارگردان هر چه وقیحانه تر زن را به سوی خیانت و ادامه اشتباه تشویق می کند) اتفاق رخ داده و تجربه کسب شده است. حالا باید منتظر بشینیم و ببینیم آیا مخاطب می تواند جلوی گناه را در واقعیت بگیرد؟
یاد داستانی افتادم از شیطان و یکی از نوچه هایش که در یک شرط بندی قرار گذاشتن ببینند کدامشان می تواند ملتی را به گناه بیاندازد. بنابر این مقاله را در همین جا با ذکر داستانی درباره بزرگ استاد ناگرامی ابلیس به پایان می برم.
نوچه نزد شیطان آمده و گفت: من توانستم شخصی را مجاب به دزدی کنم که در آن درگیری دو نفر نیز به قتل رسیدند، تو چه کردی؟
شیطان گفت: من هوسی میان دختر و پسری در کوچه ای تاریک ساختم.
نوچه خندید و گفت استاد شما دیگر باید به کناری رفته و امور انحرافی جهان را به ما بسپارید. آخر این کار بود شما کردید؟ من ملتی را به جان هم انداختم!
شیطان فروتنانه گفت: دختر و پسر بارها از آن کوچه تاریک گذر خواهند کرد. هوس کار خودش را می کند. اتفاق رخ  می دهد. حرامزاده ای متولد می شود. در آینده پدرش را به قتل می رساند و به نوامیس مردم تجاوز میکند. باعث دریگریهای قومی شده و جنگهای زیادی را در جهان به پا می کند.
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات