نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

من ملک بودم

من ملک بودم

جمعه, ۱۴ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۳ ق.ظ

حتی اگر یک درصد اشتباه کرده باشم در تشخیص اینکه چه کسی پیام فرستاده، برای اینکه دقیق بدانی؛ میگویم.

من نه به تو فکر میکنم و نه برای تو می‌نویسم، هر چه می‌نویسم برای خیال و ذهن پرکشیده‌ی من است به سوی آنکه نه تو میدانی، نه من!

من نه تو را وصله‌ی خود میدانم و نه هیچکس دیگر را! اصلا من خودم را وصله‌ی کسی نمیدانم.

من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود

آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم

اما این را برای تو مینویسم؛

هر آنچه اینجا مینویسم دقیقا برای تو نیست، حتی اگر خیال کردی برای توست. بدان که برای پرنده خیال ذهن من است، نه هیچکس دیگر و شاید روزی این پرنده خیال تجسدی در این دنیای بی‌رویای من برای خود دست و پا کرد و من را با خود برد.

 
bayan tools علیقلیمن ملک بودم

دانلود موزیک

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات