نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۸۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشتن گاه» ثبت شده است

شاید مارکسیست‌ها به اندازۀ سازمان منافقین خلق که نماز می‌خواندند، جنایت‌کارانه آدم نکشتند/ دلیل جنایات وحشیانۀ تروریست‌های سوریه که اهل نماز و دیانت هستند چیست؟

در تاریخ انقلاب خودمان هم گروه‌های تروریستی مختلفی داشتیم؛ هم جنایت منافقین و هم مارکسیت‌ها را دیده‌ایم ولی شاید مارکسیست‌ها به اندازۀ منافقین سازمان مجاهدین خلق که نماز هم می‌خواندند، جنایت‌کارانه آدم نکشتند!
امروز هم در سوریه، تروریست‌هایی که به ظاهر مسلمان هستند، آن‌قدر وحشیانه آدم می‌کشند که بی‌سابقه است؛ از کافران و ملحدان کمتر چنین قساوت‌ها و جنایت‌هایی می‌بینیم. دلیل این‌ وحشی‌گری از سوی کسانی که اهل نماز و دیانت هستند چیست؟ برخی از این تروریست‌های سوریه آن‌قدر متشرّع هستند که اگر مفتی آنها به جهاد نکاح فتوا نداده بود، هرگز حاضر نمی‌شدند عمل منافی عفت انجام دهند. ولی با وجود این تشرّع، ببینید چقدر راحت آدم‌های بیگناه را می‌کشند!
آیا کسی که یک مقدار اهل مذهب و دیانت شد ولی مبارزه با هوای نفس نکرد، خیلی وحشی می‌شود؟/ اگر یک آدم مذهبی مبارزه با نفس نکند، ممکن است جنایت‌هایی بکند که از کفار هم برنمی‌آید/ خوارج مذهبی‌ترین گروهی که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند و شکم زن حامله را دریدند

آیا اینها نشان نمی‌دهد کسی که یک مقدار مذهبی شد و اهل دین و دیانت شد ولی مبارزه با هوای نفس نکرد، خیلی وحشی می‌شود؟ شواهد تاریخی نشان می‌دهد اولین جنایت تاریخ، یعنی قتل هابیل توسط قابیل از همین نوع بوده و بزرگترین جنایت تاریخ در کربلا هم از این نوع بوده است. وحشی‌گری‌های امروز در سوریه و جاهای دیگر نیز از همین نوع است.
خوارج مذهبی‌ترین گروهی بودند که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند. خوارج آن‌قدر متشرّع بودند که وقتی اشتباهاً در مزرعه‌ای به یک چهارپا، تیر زدند و آن را کشتند، بلافاصله رفتند تا از صاحب آن حلالیت بطلبند! آن‌وقت همین‌ خوارج مردی به نام عبدالله ‌بن‌ خباب را به جرم محبت امیرالمؤمنین(ع) یا کافر ندانستن علی(ع) در مقابل همسر باردارش سر بریدند و بچۀ او را هم مهدورالدم دانسته و شکم همسر باردارش را شکافته و بچه را هم کشتند(موسوعة التاریخ الاسلامی/5/237)
چطور یک انسان به چنین وحشی‌گری و جنایتی دست می‌زند؟ آیا این عادی است؟! هیچ‌ کدام از اینها تصادفی نیست بلکه نشان‌دهندۀ یک واقعیت مهم است و از برخی قواعد عالم هستی حکایت می‌کند. همۀ اینها به ما می‌گوید که اگر یک آدم به ظاهر مذهبی و متشرع، مبارزه با نفس نکند و مطیع هوای نفسش باشد، می‌تواند از آدم کافر و ملحدی که همیشه مطیع هوای نفسش است، وحشی‌تر بشود؛ از این آدم مذهبی ممکن است جنایت‌هایی سر بزند که از کافران و ملحدان هم سر نمی‌زند!
گاهی اوقات از آدمی که ادعای دین و ایمان ندارد، انصافی دیده می‌شود که از آدمی که ادعای دین و ایمان دارد ولی مطیع هوای نفس خودش است، این انصاف را نمی‌بینیم. این آدم مدعیِ دیانت، جنایت‌ها و خیانت‌هایی مرتکب می‌شود که حدّ و حساب ندارد.
این‌طور نیست که حتماً جنایت‌کار بودن این ‌مذهبی‌ها را در آدم‌کشی ببینیم، بلکه هر کسی در هر عرصه‌ای که هست به نوعی رذالت خود را نشان می‌دهد. مثلاً گاهی یک عنصری در عرصۀ رسانه می‌بینید که بچه مذهبی بوده ولی چون مطیع هوای نفسش است دروغ‌هایی حاضر است ببندد و تخریب‌هایی حاضر است بکند که یک آدم ملحد حاضر نیست چنین ‌کارهایی انجام دهد. یعنی یک آدم ملحد حاضر نبود کسی را این‌طور تخریب کند. یک آدم مذهبی و نمازخوان که مطیع هوای نفس باشد، گاهی در رذالت غوغا می‌کند و کارهای زشتی انجام می‌دهد که از یک کافر ملحد هم برنمی‌آید.
بچه‌مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار از مبارزه با نفس، پشت دینداری خود پنهان نشوند

  • منصوره اولیایی

حضرت امام(ره) می‌فرمود: من هیچ وقت احساس ترس را تجربه نکرده‌ام. لذا هیچ ترسی نمی‌توانست ایمان حضرت امام(ره) را به چالش بکشاند. (اگر من خداى نخواسته، یکوقتى دیدم که مصلحت اسلام اقتضا مى‏کند که یک حرفى بزنم، مى‏زنم و دنبالش راه مى‏افتم و از هیچ چیز نمى‏ترسم بحمداللَّه تعالى. واللَّه، تا حالا نترسیده‏ام. آن روز هم که مى‏بردندم، آنها مى‏ترسیدند؛ من آنها را تسلیت مى‏دادم که نترسید؛ صحیفه امام/ج1/ص293)
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «ترس،یک ذلتِ ظاهر است؛الْجُبْنُ‏ ذُلٌ‏ ظَاهِر»(عیون‌الحکم/ص25) این واقعیت را دربسیاری ازامور مانند جنگ‌ها می‌توان مشاهده کرد. همین الان هم می‌توان دید که درخیلی ازمسائل زندگی مانند بیماری،ترس واقعاً نابودکننده است.
مسئولی که اهل ترس باشد، جامعه را به تباهی خواهد کشید/ از وجنات و فلتات لسان بعضی‌ها معلوم است شخصیت ترسویی دارند

برخی از ویژگی‌هایی که برای مسئولین شمرده می‌شود، کمبودش تا اندازه‌ای قابل تحمل است، و اگرچه بعضا باعث کندی پیش‌رفت می‌شود، اما عامل عقب‌گرد نمی‌شود، ولی اگر مسئولی اهل ترس بود، او را هرگز سر کار نگذارید. چون او جامعه را به تباهی خواهد کشید. آن‌هم جامعه‌ای که این‌همه دشمن دارد.
مسئول مملکتی باید شجاع باشد. روی این شجاعت، خیلی تأمل کنید. شجاعت یکی از ویژگی‌های عجیب و غریب در اخلاق است. البته این شجاعت را نباید با «تهوّر» اشتباه بگیرید. احتیاط هم خیلی چیز خوبی است ولی اگر زیادی باشد، به ترس منجر می‌شود؛ هرچند آن را به محتاط بودن توجیه کنند.
از وجنات و فلتات لسان بعضی‌ها معلوم است که به لحاظ شخصیتی آدم‌های ترسویی هستند. ولی این ترسِ خود را توجیه می‌کنند و برایش توجیه می‌تراشند. مثلاً می‌گویند: «این‌کار الان معقول نیست!» درحالی که آدم ترسو، عقلش هم زائل می‌شود. گرفته شده از سایت بیان معنوی

  • منصوره اولیایی

آنچه در بازنمایی زن سنتی در سینما شاهد آن هستیم چیزی فراتر از نقد است و بیشتر به حمله شبیه است. زندگی زن سنتی زیر سوال می رود. زنی که همیشه غذای خانگی درست می کند. زنی که خانه اش همیشه تمیز است و بر رتق و فتق امور خانه و فرزندان متمرکز است.

حمله به زن سنتی با زیر سوال بردن کامل او آیا خدمت به فرهنگ ایرانی است؟

آیا باید برخی ویژگیهای زن سنتی را ارتقا دارد یا او را از صحنه فرهنگ حذف نمود؟

با حذف زن سنتی زنی که در روابط اجتماعی خود محدود عمل کرده و تمرکزش در خانه است و تبلیغ زنانی خوش مشرب در صحنه اجتماعی که از آشپزی دوری می کنند به کجا می رسیم؟

زندگی مشترک آقای محمودی و بانو نقد زندگی سنتی و حمله به زن سنتی است. ناخواسته یاد به همین سادگی آقای میر کریمی می افتم که در آن زن سنتی و خانه دار خانه را بسیار مغموم نشان داده است. هر روش زندگی و هر منشی نقاط خاکستری و آسیب های خود را دارد. اما حذف چهره زن سنتی با نشان دادن یک زن سنتی در دریای غم و غصه و محکوم کردن آن ما را به سمت چه روش و منشی در زندگی سوق می دهد؟

زنان سنتی در دنیای واقعی وجود دارند که در سینمای ایران ما به ازایی ندارند. زنانی که دارای دانش و هوش اجتماعی در روابط بین فردی هستند. هرچند مدرک دانشگاهی ندارند و شاغل نیستند اما مرجع و مشاور فرزندان و اقوام هستند......

درست است که در خیلی از فیلم ها سعی می شود دو دیدگاه موجود در فیلم زیر سوال می رود اما رواج این ایده و طرز فکر که همه ناراضی اند. یا به قول کاراکتر فیلم سعادت آباد  «همه ما یه جور گهیم یا منم یک گهی ام مث بقیه » خطر بزرگی برای فرهنگ ماست.

اولیایی

  • منصوره اولیایی

ای مردم، در راه هدایت به جهت کمی اهل آن وحشت نکنید؛ زیرا مردم بر سر سفره ای جمع شده اند که سیر شدن از آن کوتاه و گرسنگی به آن دراز است.

ای مردم، مخلوقات را خشنودی و ناخشنودی دسته بندی می کند. جز این نیست که شتر ثمود را یک مرد پی زد و خداوند متعال عذاب را برهمه قوم ثمود تعمیم داد؛ زیرا عموم آنان بر کار ثمود رضایت داشتند. 

                                                                               نهج البلاغه خطبه 201

  

بالارفتن شدید سن ازدواج، افزایش فساد و بی عفتی و بی غیرتی در جامعه، تبدیل معروف به منکر و منکر به معروف ......لااقل نا خشنود باشیم از آنچه می گذرد.

مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَهٌ فِی الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ.

«تهذیب الأحکام، ج 7، ص 396، ح 9»

امام جواد - علیه السلام - فرمود: هر که به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت کنید وگرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.

 

  • منصوره اولیایی

چند سال پیش یک گرفتاری خیلی سختی برام پیش اومد. نذر کردم که اگر امام زمان عج عنایت کنه و بلا رو دفع کنه دعای « اللهم اعرفنی...» را همیشه در قنوت نمازم بخونم. می دونستم که خوندن این دعا یکی از وظایف منتظران اوست و بشدت سفارش شده. بلطف امام زمان گرفتاریم حل شد و من از آن روز در قنوت نمازم این دعا رو می خونم  .

به شما عزیزان هم توصیه می کنم که  اگر درگیر مسئله ای هستید با این عهد خودتون رو در معرض خیرها و نیکی ها قرار بدید. 

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.

اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛

پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد".

  • منصوره اولیایی

 دبیرستان و دوران سرمستی، آنروز را خوب یادم هست. معلم مان از امام زمان می گفت. همیشه برایم سوال است که چرا آنروز اینهمه از خشونت، ظلم و تجاوز و مسائلی که مقدمه ظهور امام زمان است صحبت کردیم. خوب یادم هست همه ترسیده بودیم و آرزو می کردیم که او هیچ وقت نیاید. لااقل تاوقتی که ما زنده ایم. یک نفر از ما جرأت کرد و این آرزو را بلند گفت. «من نمی خواهم بیاید، ما جوونیم، آرزو داریم»

یادم هست تا مدتها وقتی دعای فرج را می خواندند اعصابم بهم ریخت. یکبار به این نفاق پایان دادم و گفتم من دیگر دعای فرج نمی خونم مگر اینکه واقعا دلم فرج بخواد.

گذشت و گذشت تا دانشجو شدم. همیشه در وجودم می دانستم که اگر من فرج  را نمی خواهم  مشکل از من است. امام رحمت مطلق است اما با این وجود از او می ترسیدم. 

در دوران دانشجویی به اعتکاف رفتم. با این حاجت که من هم بتوانم دعای فرج بخوانم البته راستکی نه به دروغ. اعتکاف عجیبی بود. گویا همه خواب و من بیدار. نمی دانم احوالاتم چکونه بود که می آمدند پیشانی ام را می بوسیدند. اوجش نجوای یکی از اطرافیان در روز آخر در گوشم بود که به من گفت امام زمان را دیدی سلام ما را هم برسان. ومن در دلم خندیدم . 

به کی می گفت سلام برسان به کسی که حتی قادر نبود برای فرج دعا کند. دعای عهد اعتکاف دیوانه ام می کرد گویا همواره آن سه روز در محضر او بودم. و خلاصه حاجت روا شدم و از آن به بعد هر وفت می گفتند خدایا فرج امام زمان را برسان از دل می گفتم آمین. و این نقطه عطفی در زندگیم بود. 

آی بچه های دبیرستانی، که ترسیده اید امام زمان رویای جوانی و عشق شما را ویران کند، از او به خودش پناه ببرید؛ مانند بچه ای که وقتی مادرش او را می زند دوباره به بغل مادر می رود. با این تفاوت که امام ما را نمی زند این تصور با طل ماست.              به نقل از  یادداشتهایی برای منجی 

  • منصوره اولیایی
سریال هفت سنگ

تماشای سریال بعد از افطار یکی از برنامه های روزانه و تقریبا غیر قابل حذف ما ایرانی هاست. معمولا سریالی که بلافاصله بعد از افطار پخش می شود بیشترین مخاطب را دارد. سریال هفت سنگ این بار پرمخاطب ترین سریال ها در این ماه مبارک است.  مهم نیست که این سریال یک کپی برداری از سریال خانواده مدرن است. بهرحال ما در چامعه ای فقیر بلحاظ فیلمنامه نویس بسر می بریم. با اینکه صداو سیمای ایران بدون هیچ گونه تبعیضی آغوش خود را بسوی فیمنامه نویسان از تمام نقاط کشور باز گشوده است. و فیلمنامه هایی از سوی مراکز دیگر را براحتی و آسانی مورد پذیرش و بررسی قرار می دهد!!!!(شما برنامه سازان پایتخت که اینطور مفلوس شده اید که دستتان خالیست چرا تمام فیلمنامه های ارسالی از سوی مراکز دیگر رد می کنید؟)

 اما بهرحال چه کنیم که محتا ج و بدبختیم و باید کپی برداری کنیم آنهم نه از روی استراتژی ها، قوانین زبان شناختی و روانشناسانه تاثیر بر مخاطب بلکه ار روی فرم، دیالوگها و قصه جزء به جزء. 

این مهم نیست باشد کپی برداری می کنیم. اما سوال اینجاست:

تضعیف پدر در خانواده، فریاد کشیدن مادر بر سر پدر، تحقیر و استهزاء پدر توسط مادر و فرزندان ما رو به سوی کدام سبک زندگی می کشاند؟ با کدام انگاره های موجود در عالم همخوانی دارد؟

سوال من از مدیر شبکه سه سیما و آقای ضرغامی این است:

توبیخ مرد خانواده، صدا زدن دائم شوهربا صدای طلبکارانه و آمرانه در این سریال ها که بخشی از زندگی روزانه ماست چه ارزش هایی را در ما نابود می کند؟

نه کاری به اسلام داریم و نه ارزش های دینی . بلحاظ روانشناسی فرزندان (بویژه فرزندان پسر) در خانواده هایی که پدر دائم مورد تخریب شخصیت از سوی مادر قرار می گیرد مورد آسیب های جدی قرار گرفته و در روابط دچار مشکل می شوند. 

 اگر فرهنگ سازی نمی کنید خواهش می کنیم به سلامت خانواده های ایرانی ضربه نزنید

  • منصوره اولیایی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات