نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پادکست عاشقانه» ثبت شده است

برای عاشق یا بهار است یا پاییز!

اجازه می‌فرمایید،‌ گاهی خواب شما را ببینم؟

همسرم پرسید که مجتبی یادمه کتابهای دیگه ای رو هم از صالح اعلا بعضی شبها میخوندی که خیلی عاشقانه بود؟!
خب؟
اون رو دوباره بخون
باشه می‌خونم برات
نه اون رو هم ضبط کن میخوام هر وقت خواستم گوش بدم
بخشی از این کتاب رو هم خوندم که البته دوست دارم تمام کتابهای صالح اعلا رو بخونم اما نگران کپی رایتش هستم برای همین در حد ناخنک زدن به کتاب، اون رو ضبط کردم و روی صفحه ام گذاشتم.
با خوندن این کتاب حظ خاصی خواهید برد. قبلا هم ازش نوشتم. بخونیدش.


 
bayan tools مجتبی قره‌باغینوشته محمد صالح اعلا

دانلود موزیک

  • ۶ نظر
  • ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۳۲
  • مجتبی قره باغی
دست بردن زیر لباس سیب

دیشب داشتم کتاب دست بردن زیر لباس سیب محمد صالح اعلا رو میخوندم. به قدری به دلم نشست که به عشق همسرم بخش ابتدایی کتاب رو پادکست صوتی کردم. این کتاب بینظیره. البته شاید بهتره بگم کم نظیر چون سایر کتابهای صالح اعلا هم شاهکارند.

 
bayan tools مجتبی قره باغیمحمد صالح اعلا

دانلود موزیک

  • ۷ نظر
  • ۰۶ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۵۲
  • مجتبی قره باغی

عاشقانه آونگ شده ام

هایکویی از عباس معروفی با صدای من

و متنی از من:

آونگ شدن چیزی شبیه چرخه و دایره نیست

رفت و آمدیست بین خویش و خود
خود که خود من است و خویش معشوقه من

  • ۰ نظر
  • ۰۶ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۲۱
  • مجتبی قره باغی

هر روز صبح وقتی بیدار میشی شوق زندگی رو در خودت بیدار کن
خیلی چیزها و خیلی آدم ها هستن که اشتیاق تو برای زندگی ان
و تو خودت علتی برای زندگی و اشتیاقی برای دیگری هستی

این هایکوی عاشقانه از عباس معروفی رو با صدای خودم تقدیم میکنم به همه به شما به تو...

تو خوابیده ای آرام ...

  • ۰ نظر
  • ۰۴ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۷
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات