نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۶۰۵ مطلب توسط «مجتبی قره باغی» ثبت شده است

یک فیلم یک کتاب + معرفی کتاب

معرفی فیلم و کتاب

معرفی کتاب

چند روزیه دارم دست دست میکنم که کتابی پر محتوا و به شدت کاربردی رو بهتون معرفی کنم. این کتاب بر خلاف نامش که میتونه سریع تصور یک رابطه عاشقانه رو‌ براتون مجسم کنه، صرفا در خصوص روابط عاشقانه نیست. 

کتاب باجگیری عاطفی که به قلم دکتر سوزان فوروارد و ترجمه منیژه شیخ جوادی از انتشارات پیکان نگاشته و منتشر شده در خصوص روابطی است که به نوعی میتوان در اون از عواطف استفاده یا سواستفاده کرد‌ و حتی در روابط کاملا غیر عاطفی از عواطف دیگران به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصدی همچون بیگاری در شغل یا استثمار در زندگی استفاده کرد.

من زمانی این کتاب رو شروع کردم که در شغلم و روابط شغلیم با همکاران و مدیران به نوعی قربانی باجگیری هایی بودم که البته خودم هیچ اطلاعی از دسته بندی اون و بررسی های دقیقش توسط کارشناسان موضوع نبودم.

این مشکلاتی که در کتاب بهشون اشاره شده و صد البته راهکارهایی براش پیشنهاد شده میتونه به نوعی برای همه ما در حوزه های مختلف در زندگی و جامعه پیش اومده باشه یا پیش بیاد. بنابراین بنظر شخص من این کتاب کاربردی رو ابدا از دست ندید. حتی اگر با نظر نویسنده مخالفید سعی کنید به مطالعه ادامه بدید تا احتمالا در بخشهایی از کتاب احساس کنید مخاطب قرار گرفتید.

بخشی از کتاب

 

اگر افراد این کتاب رو در سنین پایین یعنی زیر ۱۸ سال مطالعه کنند در تصمیمات جدی اینده موفق عمل خواهند کرد اما هیچ وقت دیر نیست.

لینک نسخه دیجیتال کتاب رو در فیدیبو روی اسم و جلد کتاب لینک کردم که قیمت بسیار پایین تری نسبت به نسخه چاپی داره.  اگر هم علاقمند به کتاب فیزیکی هستید میتونید این کتاب رو به صورت چاپی با قیمت حدودی ۱۲۰هزار تومن خرید کنید.

معرفی فیلم

دیشب فیلمی بنام plane محصول سال ۲۰۲۳ رو دیدم. این فیلم اکشن و هیجان انگیزه و توقع نداشته باشید بعد از معرفی کتاب، یه فیلم ملوی نرم و حتی روشنفکری بهتون معرفی کنم 😉

هواپیما به کارگردانی ژان فرانسوا ریشه، نویسندگی چارلز کامینگ و با بازی بازیگرانی چون جرارد باتلر، مارک بوتان، لورنزو دی بوناونتورا، مارک وهرادیان، جیسون کنستانتین و با بودجه ۲۵ نیلیون دلاری ساخته شده .

یک‌ پرواز از مبدا اندونزی، در راه دچار مشکلاتی میشه که برای ساعاتی شما رو با هیجان روبه رو میکنه. تماشای این فیلم رو از دست ندید.

این فیلم بخاطر اینکه از صحنه های غیر اخلاقی استفاده نکرده قابل تماشا در کنار خانواده است اما رده سنی داره به خاطر خشونت نهفته در اون.

صفحاتی از کتاب

پیشگفتار

به شوهرم گفتم که میخواهم هفته ای یک شب در کلاسی شرکت کنم و او با همان روش آرام همیشگی اش حمله را آغاز کرد هر کاری میخواهی بکن تو همیشه هر کاری که بخواهی انجام میدهی. اما انتظار نداشته باش وقتی به خانه میرسی من منتظرت .باشم تو هر وقت به خانه می آیی مرا در اینجا مییابی چرا من نباید وقتی به خانه میرسم تو را در اینجا بیابم؟ میدانستم که گفته‌هایش اصلاً درست نیست اما به من احساس خودخواهی شدیدی میبخشید رفتم و پول ثبت نامم را پس گرفتم لیز برنامه ریزی کرده بودم که تعطیلات کریسمس را با همسرم به مسافرت بروم سفری که از ماهها پیش انتظارش را میکشیدیم به مادرم زنگ زدم تا خبر بدهم که سرانجام بلیتهایمان را خریدهایم و او با گریه گفت پس شام کریسمس چه میشود؟ میدانی که در این شب همه دورهم جمع میشوند چطور میتوانی با من چنین کاری بکنی؟ فکر میکنی چند کریسمس دیگر زنده هستم؟ خب البته که من تسلیم شدم زنم وقتی بشنود مرا میکشد اما چطور میتوانم تعطیلاتم را زیربار چنین گناه سنگینی بگذرانم؟ تام به اتاق رئیسم رفتم تا بگویم که یا باید کمک بگیرم یا به من وقت بیشتری بدهد تا بتوانم کار سنگینی را که به من محول شده تمام کنم به محض آن که دهانم را باز کردم و گفتم به اندکی استراحت نیاز دارم او شروع کرد «میدانم چقدر نیاز داری به خانه ات بروی و با خانواده ات باشی، اما اگرچه خانواده ات برای تو دلتنگی میکنند حتی آنها هم از ترفیعی که برای تو در نظر گرفته ایم خوشحال خواهند شد. ما به بازیکنی نیاز داریم که خودش را وقف این کار کرده باشد و من فکر میکردم تو چنین بازیکنی هستی اما اشکالی ندارد میتوانی وقت بیشتری را با بچه هایت بگذرانی فقط یادت باشد اگر خانواده ات مقدم بر کارت هستند. شاید ما مجبور شویم برنامه‌های مان را برای تو عوض کنیم کاملا گیج شده بودم. حالا نمی دانم چه باید بکنم کیم کنند و به ما احساس بازنده بودن ببخشند؟ افرادی که همواره ما را وادار به تسلیم میکنند استثمارگران ماهری هستند این جا چه خبر است؟ چرا بعضیها به ما این احساس را میبخشند که من دوباره بازنده شدم همیشه تسلیم می.شوم احساس واقعی ام را ابراز نکردم چرا هرگز نمیتوانم منظورم را بیان کنم؟ چرا هرگز نمیتوانم از حق خودم دفاع کنم؟ ما میدانیم که همیشه به تله میافتیم میدانیم که احساس درماندگی و نارضایتی به سراغمان میآید و میدانیم آنچه را میخواهیم به خاطر جلب رضایت دیگران از دست میدهیم. اما نمیدانیم چه باید بکنیم چرا برخی از افراد میتوانند ما را از لحاظ عاطفی استثمار

  • مجتبی قره باغی

با پای خود رفتیم و هی گفتیم تقدیر

در گِل نشستیم و به خود بستیم زنجیر

تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

یک عمر در پرواز خود کردیم تاخیر

تا راحتِ وِجدانمان بر هم نریزد

هر درد را با حکمتی کردیم تفسیر

از ماست هر ظلمی که در هر لحظه بر ماست

این است رمز نهضت و آغاز تغییر

این شعرو تو یه ویدیو دیدم بودم و به دلم نمی‌نشست! اما حالا دوباره تو همون ویدیو دیدم چون اینبار لین ویدیو رو به جاش دیدم. تو موقعیت درستش.

واقعا به دلم نشست!

  • مجتبی قره باغی
فیدیبوک

فیدیبوک منصف شد و ازون انحصار طلبی وقیحانه دست کشید. منم که سالها داشتم دنبال یه کتابخوان خوش قیمت اما فارسی میگشتم یهو به خودم اومدم دیدم هم طاقچه هم فیدیبو تو یه حالت رقابتی اقدام به عرضه کتابخوان کردن.

هر دو یه کتابخوان مشابه به هم از نظر کانفیگ ارائه کردن.

منتها طاقچه اسم کتابخوانش mee book و فیدیبو، اسم کتابخوانش فیدیبوکه.

هر دو اندروید هستن با قابلیت نصب هر نوع کتابخوانی حتی کیندل.

قبلا فیدیبو فقط فیدیبوک داشت و مثل کیندل که فقط میتونی از امازون خرید کنی باید فقط از فیدیبو خرید میکردی. الان دیگه میشه با فیدیبوک همه کتابخوانها رو داشت. تنها بدیشون کوچیک بودن صفحه است و اینکه پی دی اف رو باید به سختی توش خوند. اما هر چی پول بدی اش میدن بهت.

کتابخوان بوکس با همین شرایط و کانفیگ فیدیبوک قیمتش رو حدود ۱۰ تومنه. اما فیدیبوک ضمن اینکه ۵میلیون و ۳۰۰ قیمت گذاشته البته تو آف، یه کارت هدیه خرید کتاب از فیدیبو به مبلغ ۵۰۰ هزار تومن هم میده.

به هر حال الان مثل یه بچه که سالهاست بهش قول دادن براش دوچرخه بخرن و موعدش فرا رسیده و منتظره بیارن در خونه تحویل بدن، اروم و قرار ندارم.

این یادداشت رو بعدا که کتابخوان رسید دستم اپدیت میکنم.

نقد و یادداشت اصلی برای فیدیبوک اف۲

فیدیبوک وقتی به دستم رسید و انباکسش کردم. به شدت جا خوردم. بر خلاف توضیحات داخل سایت، ابعادش دو سانت کمتره از چیزی که نوشته شده اما اندازه نمایشگر همون ۶ اینچه. اولین باره که کتابخوان میخرم و از نزدیک میبینم. بنابراین وقتی به دستم رسید از شدت کوچک‌ بودن جا خوردم. در خصوص نورهای گوشی باید بگم چند مدل ذخیره داره. شب روز هنگام خواب و خاموش و تنظیم دستی‌ هنگام خواب عملا بدرد نمیخوره و نور بدی داره. روز و شب خوبن و دستی هم برلی محیط غیر مسقف بکار میاد که شدت نورو زیاد کنید. کنتراس البته اکر زیاد بشه باعث میشه حتی جلد کتابهای رو تشخیص ندی. کتابها ول و پخش و پلان تو صفحه روت برنامه. تنظیمات کتابخوان ابدا شبیه به دیوایسهای دیگه اندروید نیست. بسیار ساده و امکانات کم. بزرگترین مزیت فیدیبوک اینه که میتونید اپ‌های کتابخوان دیگه مثل طاقچه و الباقی رو نصب کنید و این قابل ستایشه. کندی فیدیبوک قابل قبوله که مثل تبلت و گوشی نباشه. باتری با اینکه ۱۷۵۰ ذکر شده اما سریع خالی میشه با وجود اینکه وای فای قطع و نور صفحه کمه. البته به نظر میاد برای مطالعه تا ۵ ۶ ساعت یه تیک جواب بده. در ضمن یه چیز عجیب، چشم من رو اذیت میکنه موقع خوندن. امیدوارم به هاطر عادت نداشتن به صفحه جوهر الکترونیک باشه. در آخر بگم خوشحالم که این دیوایس رو بعد از سالها وسواس به خرج دادن بالاخره تهیه کردم و خوشحالتر که سراغ مارکها و برندهای دیگه نرفتم که دوبرابر پول بدم و با همین سایز دیوایس مواجه بشم. در ضمن امروز ۲۴ دی ۱۴۰۱ این کتابخوان رو ۵۳۰۰ با تخفیف ویژه خرید که منهای اون یه کارت هدیه ۵۰۰ ه تومنی روش داشت.

  

  • مجتبی قره باغی
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
سلام بر امام رئوف. این روزها بدجوری خسته و دل شکسته ام، رفتم با امام رضا گاوبندی کنم، حالم بهتر شد ولی هنوز خیلی داغونم
شب اولی که رسیدم مشهد، بلافاصله از فرودگاه با مترو رفتم حرم. خیلی حال ع غریبی داشتم. 
رسیدم روبروی حرم، خواستم برم تو اما شرمم میومد برم داخل. من داغون و بدرد نخور برم تو حرم اقا بی دعوت؟! همه گفتن دعوت شدی داری میری اما اگر دعوت شده باشم، مثال در دیگ و حیای گربه است.
دل میگفت برو تو پا نمیرفت. بعد کلی رازو نیاز، یهو به ذهنم خطور کرد یه تفالی به حافظ بزنم و حال و هوامو روبه راه کنه.
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
حالا دیگه مگه اشک امون میده، شب اول نتونستم برم تو شبستان و روبروی ضریح بشینم اما اجازه رو گرفتم و شبهای بعد ...
  • مجتبی قره باغی
مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

لج کردم

با دنیا

با خدا

با زندگی

با وطنم که این سالها همه چیز بوده جز وطنم

خسته ام

خیلی به سرم میزنه که همه چیزو ول کنم برم

دژاوو!

اما انگار همه چیز برام اشناس

اصلا دنیای دیگه ای وجود داره؟

پس چرا همه چیز اشناس؟

یعنی دارم دنیای قبلیم رو دوباره تکرار میکنم؟

اینکه خیلی بده!

نه شاید داره بهم اثبات میشه این اینده ایه که خوابش رو دیدم و قراره به خاطر افعال اونروزم به این اینده برسم!

یعنی قبلا خواب اینده رو دیدم که امروز یهو اون برام اشناس؟

ای داد اگر اینطوری باشه کابوس هم زیاد دیدم.

تو یکی دو سال گذشته خوابهای زیادی دیدم که دارم تو خیابونا با دشمنی که اومده مردمم رو بکشه و خاکم رو بگیره میجنگم و خیلی وقتها هم از دستشون فرار میکردیم.

یعنی باز قراره برای خاک و وطنی که فقط توش بدنیا اومدم و هیچی جز بدبختی برام نداشته بجنگیم؟

خدایا تو چی؟

از این خاک خسته شدم!

دارم از تو هم خسته میشم که فقط داری نگاه میکنی...

لج کردم؟

خستم!

می‌خوام همه چیزو رها کنم برم.

خیلی خودمو تهدید کردم.

زخم روده ام داره بدتر میشه انگار.

مگه لحظه ای بی اضطراب هست؟

باید برم...

.

با صدای خودم

  • مجتبی قره باغی
انتخاب سوپی - انفجار بزرگ - بانو در آینه - بیست هزار فرسنگ زیر دریا - تپه هایی چون فیل های سفید - چند جایزه کوتاه از جایزه ادبی بهرام صادقی، نویسنده های مختلف

توجه: برای دانلود کتاب ها - به دلیل بارگذاری اونها در گوگل درایو - حتما باید جیمیل فعال روی دیوایس در حال استفاده داشته باشید.


1- انتخاب سوپی - ویلیام سیدنی پورتر

2- انفجار بزرگ - ژول ورن

3- بانو در آینه - ویرجینیا وولف

4- بیست هزار فرسنگ زیر دریا - ژول ورن

5- تپه هایی چون فیل های سفید - ارنست همینگوی

6- چند جایزه کوتاه از جایزه ادبی بهرام صادقی - نویسنده های مختلف

ادامه مطلب رو حتما مطالعه کنید.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ شهریور ۰۱ ، ۱۹:۳۴
  • مجتبی قره باغی
مهتاب برای ما پیداست

وقتی مهتاب گم شد

سلام؛

کتاب وقتی مهتاب گم شد، سرگذشت خواندنی از ورود یه بچه ی شر همدانی به نام جمشید به جبهه است که خیلی با اسم خودش حال نمیکنه و خودش اسمش رو به علی تغییر میده.

علی خوش لفظ که البته تو جبهه با نام خانوادگیش خیلی فامیلی های دیگه براش ساختن و به همه ی اونها معروف بود. (خوش زخم، خوش معنا و به تعبیر مقام معظم رهبری خوش خواب)

علی آقا مجروح جنگی بود و چند سال پیش، بعد از دوره های مختلف شیمی درمانی تحمل سالها درد و رنج مجروحیت به فیض شهادت نائل شد و به خیل دوستان شهیدش، حبیب مظاهری، علی چیت سازیان، مصیب مجیدی، متوسلیان و ... پیوست.

این کتاب رو توصیه می کنم بخونید چون حس های جالبی از یه پسر 15 16 ساله رو بهتون نشون میده که برای رفتن به جنگ و از بچه های اطلاعات عملیات شدن تا تحرکات گمنامی در خطوط جنگ چه ها نکرده. جنگ از نگاه ایشون فقط امداد غیبی و پیروزی نیست. واکس زدن و مهربونی صرف نیست.

کتک ها و فحش هایی که از راننده و برخی همرزمها خورده و شنیده و البته موجباتش رو خودش با تمام بچگیش باعث شده بسیار جذاب و دوست داشتنیه.

از نکات جالبی که من در خوندن این کتاب های اخیر که بهتون معرفی کردم  بهش رسیدم اینه که ناخودآگاه متوجه شدم افتادم تو کتاب برو بچه های همدان.

جذابتر اینه که با یه سری قطعات پازل وبرو هستید و سعی میکنید پازل رو بچینید. به یه حالت کشف معما در کتاب های مختلف بر میخورید. اسامی و خاطرات رو طوری باهاش روبرو می شید که از یه نگاه دیگه یا از نگاه یه فرد دیگه هم، اونهارو مطالعه می کنید و آدمها رو میشناسید.

اینکه اصالت مکانی آدم، دهاتی باشه اما تمام افتخارش هم همین باشه که نزدیک ده آبا و اجدادیت این همه سلحشور و رزمنده و فرمانده ی بی کله زندگی می کردن؛ دوست داشتنیه. یعنی هم شهریهات اینان در حقیقت. البته نباید اینطور گفت چون تمام این رزمنده های افتخار آفرین از سرتاسر ایران برای ایران رفتن و جنگیدن.

برای تماشای ویدئوی خاطرات شهید در دیدار رهبری کلیک کنید

روی عکس کلیک کنید

  • ۰ نظر
  • ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۲۳
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات