محتشم خوانی
کلیپهای صوتی اشعار محتشم
کاری از مجتبی قره باغی
با صدای: وحید مدرس زاده - مجتبی قره باغی
به زودی - جهت دانلود
دانلود و پخش فایل دمو
- ۰ نظر
- ۰۶ دی ۹۲ ، ۲۳:۳۳
محتشم خوانی
کلیپهای صوتی اشعار محتشم
کاری از مجتبی قره باغی
با صدای: وحید مدرس زاده - مجتبی قره باغی
به زودی - جهت دانلود
دانلود و پخش فایل دمو
بیانات رهبر در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بیعماری محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
محتشم خوانی:
با صدای وحید مدرس زاده
مجتبی قره باغی
عالیه سجودی
مستند " اون یارو که فیلم ساخته"
این مستند بر اساس طرح و تدوین مجتبی قره باغی و به تصویر عباس شاهچراغی ساخته شد.
در ابتدا کارگردان - عباس شاه چراغی - تصمیم به ساخت مستندی با نام جوان، سینما و آینده را داشته،
اما پس از بازبینی راشها،بنده مصمم شدم تا محتوای فیلم را از طریق تغییر در فرم، البته با رضایت کارگردان استحاله کنم و فیلم را به نام "اون یارو که فیلم ساخته" تغییر دهم.
موضوع فیلم درباره دانشجویانی است که قرار است وارد عرصه فیلمسازی شوند ، اما هنوز در ابتدای راه مشکلات زیادی را مسیر رسیدن به آرمان خود در سینما مشاهده می کنند.
از طریق لینک زیر توانایی تماشای مستقیم و یا دانلود را خواهید داشت.
حجم فایل 48Mb
دو تکه استخوان
تقدیم به روح بزرگ مردان کوچک - شهدای هشت سال جنگ تحمیلی
شعر و صدا: مجتبی قره باغی
" src="
">
چند شبی از پیروزی روحانی تو انتخابات نگذشته بود که تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی راه پیدا کرد،
خیلی درباره این فیلم نمیخوام موشکافی کنم اما،
همین قسمتش هم خیلی جذابه
وقتی گزارشگر خودش شکار میشه،
حسینی بای از گرما داره بخارپز میشه
کت و شلوار و نور و شلوغی و هیجان
برنامه هم که مستقیم باید بره رو آنتن
حالا ملت هم دارن بیش از حد شیطنت می کنن
واکنش بای هم اینه که می بینید ;)
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیدهام خانهئی خریدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار ... هی بخند!
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ریرا جان
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
اینجا نه معتاد داریم، نه دزد، نه محتاج
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!