- ۱ نظر
- ۱۱ دی ۰۳ ، ۱۹:۱۹
بیدار شو با اینکه نمیخوابی، یکبار ظهور کن
اینجا همه در تباند و بیتابی، یکبار ظهور کن
امت همه هر هفته سه شنبه در غروبند بیایی
تا مطلع الانوار شوی نور بتابی، یکبار ظهور کن
هاتف ری(میم قاف)
قیل از این دوبیتی یه دوبیتی دیگه ای میخواستم بنویسم اما به اون رسیدم
بیدار شو با اینکه نمیخوابی
اینجا همه در تباند و بیتابی
امت همه هر هفته سه شنبه بی قرارند
تا مطلع الانوار شوی نور بتابی
ای خوش آن دل ناز دلبر می کشد
ناز شیدا نه، صنوبر می کشد
قرن ماضی شد تلف با دیگران
منت حالا دل ز نوبر می کشد
هاتف ری
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
یکی میدونیه فیلمم میسازه
یکی فیلمسازه و میدون نداره
جوون مملکت بی کاره بی زن
یه عمره پیش بابا جیره خواره
یه چند تاشون خدایی شغل دارن
تلگرام باشه ادمینم میاره
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
فلان مرد قدیمی پاش لب گور
چهل ساله چهل تا شغل داره
یکی پنجاه و هفت تا زخم داره
یکی می دزده میره چون قراره
یکی با چارو اون با چارصد تن
طلا و پول در حال فراره
عموم سفرش همش بو نفت میده
بابام رفته که نفتش رو بیاره
الان چند ساله مامان توی پستام
کنار عکس بابا لایک میذاره
یکی پیکان یکی شاسی سواره
زمستونه ولی بعدش بهاره
هاتف ری(مجتبی قره باغی)
این تک بیتی رو که قبلا نوشته بودم دوبیتیش کردم
انگار اینجوری آروم میشدم
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
"هاتف ری"
هزاران ترک شیرازی به درد آرند اگر دل را
من از حافظ به رنج آیم که دستم داد محمل را
اگر این چاکر حلقه به گوش از ترک مینالد
از این چشمان کم سویش بگیر این ترک خوشگل را
شور غزل اینقدر منو گرفت که نتونستم امشب تمومش نکنم.
"عهد"
بعد از دعای صبح, عهد شبم را شکسته ام
عهدی که بسته در نماز شبم را شکسته ام
با اینکه کار هر شب من توبه گشته است
پیوسته عهد و حرف خودم را شکسته ام
گاهی نشاید البته این نیز دائم است
در کوی لطف تو ادبم را شکسته ام
شادم به شادی شیوا, آن نگار ترک
جانا ببین که ورد لبم را شکسته ام
ای داد پای این معامله ها با خدای خویش
دیدم چگونه صد نسبم را شکسته ام
هاتف، حدیث آن عربی را شنیده ای؟
با توبه هسته ی رطبم را شکسته ام
مجتبی قره باغی (هاتف ری)