نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۵۸۵ مطلب توسط «مجتبی قره باغی» ثبت شده است

سینما را دوباره زنده می‌کنیم

"میلاد جلیل زاده"

ضعیف شدن سینمای ایران در دوره اخیر مدیریتی چیزی واضح و مبرهن است و هنر هفتم ایران امروز مشرف به موت قرار گرفته و هر روز زمزمه هایی مأیوس تر از دیروز درباره آن شنیده می شود.


باشگاه خبرنگاران-  ضعیف شدن سینمای ایران در دوره اخیر مدیریتی چیزی واضح و مبرهن است و هنر هفتم ایران امروز در مشرف به موت قرار گرفته و هر روز زمزمه هایی مأیوس تر از دیروز درباره آن شنیده می شود اما ما می خواهیم این مسئله باهر و ظاهر را در بوته یک بررسی آماری هم بگذاریم تا از کسوت غر زدن و نق زدن دائم بیرون آمده باشیم و طی یک ریشه شناسی ساختاری نسبت به راه حل برون رفت از این وضع، موضع جستجوگرانه پیدا کنیم،‌ پس لطفا به این اعداد و ارقام توجه کنید؛

53 فیلم ایرانی که سال 91 روی پرده رفتند در مجموع فروشی در حدود 20 میلیارد تومان داشتند.

203.950.213.000 ریال

که می توان به طور میانگین فروش هر فیلم را 380 میلیون تومان دانست.

3.848.117.226.000 ریال

اما بدون در نظر گرفتن چهار فیلم "کلاه قرمزی"، "گشت ارشاد"، "قلاده های طلا"، و "من مادر هستم"،‌ یعنی آثاری که بیشتر از قابلیتهای کیفی به دلیل جنجال و حاشیه و یا دلایل غیرسینمایی دیگر به فروش گیشه ای دست یافتند، رقم فروش سینمای ایران در سال گذشته چیزی کمتر از 13 میلیارد تومان است.

128.725.750.000 ریال

که میانگین فروش هر فیلم را حدودا 260 میلیون تومان نشان می دهد.

2.627.056.122.000 ریال

حتی سال گذشته 22 فیلم ایرانی زیر 150 میلیون فروش داشتند که با توجه به هزینه 800 میلیون تومانی برای ساخت یک فیلم این نشانی از یک فاجعه است.

علاوه بر فروش پایین فیلمها ما در دوره اخیر با انحطاط مضمونی سینما هم مواجه بودیم که درمان بعضی از این امراض به نظر، زمانگیر و هزینه بردار می رسد.

تنها به عنوان نمونه هایی از این انحطاط پدید آمده می توان اشاره کرد به؛ مضامینی مشابه همان (فیلم فارسی های) سابق که این بار زیر پرچمهای ارزشی و انتقادی به سمت گیشه حرکت کردند یا (فیلم فارسی وان هایی) که عقب مانده ترین و عقده ای ترین علایق عده ای روشنفکر نما (از جمله خیانت زوجین یا زندگی لائیک) را به بهانه طرح معضلات اجتماعی، ترویج و اشاعه دادند و همین طور مسئله مهاجریت به خارج از کشورها به طرز بی سابقه ای در سینمای این دوره تبلیغ شد و ... .

البته سی امین جشنواره فیلم فجر وضعیت سال گذشته سینمای ایران را کاملا قابل پیش بینی کرده بود و با توجه به جشنواره سی و یکم در انتهای همان سال کابوسناک، می شد یک سال حتی ناامیدکننده تر از قبل را میراث مدیریت فعلی برای مسئولین و سیاستگذاران بعدی سینما دانست. با این همه جشنواره سی و دم می تواند امیدهای فراوانی را برانگیخته کند و تمام فیلمسازانی که در اعتراض به سوء مدیریتهای فعلی، خودشان قهر کرده اند یا با مانع تراشی مسئولین ذیربط آثارشان به نمایش در نیامده ممکن است در جشنواره بعدی حضور داشته باشند مثلا به احتمال خیلی قوی در فجر سی و دوم "حاتمی کیا" را با "چمران" و "درویش" و "مجیدی" را با "روز رستاخیز" و "محمد رسول الله" خواهیم دید و همین طور ممکن است "خانه پدری" اثر کیانوش عیاری و "قصه ها" آخرین ساخته "رخشان بنی اعتماد" در همان فستیوال رونمایی شوند و تکلیف فیلمهای "نون و گلدون" "بهرامیان" و "همه چی برای  فروش" "امیر ثقفی" و "زندگی مشترک آقا و خانم کمالی" اثر روح الله حجازی مشخص می شود.

ممکن است خیلی از فیلمنامه های آزار دیده و تأیید نشده هم تا آن روز ساخته و آماده نمایش شوند و در یک کلام باید گفت: می توان امید داشت که در دوره پیش رو روند کنونی ادامه نیابد و دیگر لازم نباشد منتظر خاموش شدن شعله هنر هفتم باشیم./ی2

 

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۳۳
  • مجتبی قره باغی

تهران؛ سیصد ضرب در پنج

"میلاد جلیل زاده"

باشگاه خبرنگاران- پسری فقیر عاشق دختری پولدار می شود و دو رقیب خود را با افشاگری علیه آن ها از میدان به در کرده و نهایتاً به مرادش می رسد.


این فیلم یک تصویر تخیلی از شهر تهران در سال 1500 هجری شمسی است و ماجرائی که به سختی می‌توان آن را قصه نامید بهانه نمایش این تصویر شده.

سناریوی این کار قصه نمی شود و فقط در حد بهانه و بستری برای چند متلک به امروز و آینده تهران باقی می‌ماند فرض کنید به همراه چند نفر از دوستانتان دور هم نشسته اید و یکی می‌پرسد ما وقتی پیر شدیم چه شکلی هستیم؟ چه کاری می‌کنیم؟ و... با همین تصور می شود کلی متلک ها  هم نمی‌توانند یک قصه باشند بلکه نهایتاً خواهند توانست در جایگاه جزئیات یک قصه قرار بگیرند پس اول نیاز داریم که داستان داشته باشیم تا در مرحله بعد این جزئیات در روند آن قرار بگیرند.


می توانیم عبارت جک و سرگرمی را در اینترنت سرچ کنیم و کلی لطیفه بخوانیم و کلی بخندیم اما توقع ما ازدیدن یک فیلم لذت بردن بیش از چند بار خندیدن صرف است ما قصه و گویاترین روایت بصری از آن را می‌خواهیم و این جزئیات اگر در ساختمان کلی اثر جایگاهشان را یافتند با ارزش به حساب می‌آیند و گرنه یک مشت متلک پراکنده خواهیم داشت که دیدن و شنیدنشان ارزش رفتن ‌تا سالن سینما و پرداختن بهای بلیت را ندارد در "تهران 1500" همین متلک ها هم منعقد نشده و گرم نشده رها می شوند یعنی مثل یک موسیقی که نرسیده به مرحله فرود پخش آن را قطع کرده باشند تمام صحنه ها و سکانس های فیلم هم همین طور عجله ای به صحنه ها و سکانس های بعدی کات می خورد و اما از نظر تکنیکی هم باید گفت که این فیلم واقعا ناامید کننده است ممکن است خیلی از مخاطبان این طور به "تهران 1500" باج بدهند که این اثر اولین انیمیشن بلند ایرانی است و به عنوان اولین کار می توان آن را قابل قبول دانست اما اولا: انیمیشن های کوتاهی که در چند ساله اخیر از فیلمسازان ایرانی دیده ایم نشان می دهد که ما تکنولوژی پویانمایی را در حدو اندازه های بین المللی دارمی و اگرتا به حال هیچ کدام از آن کارها که اکثرا با هزینه های شخصی ساخته شده اند مثل "تهران 1500" به کمیت یک فیلم بلند سینمایی نرسیده در تمام موارد به دلیل کمبود بودجه بوده است اما فیلم بهرام عظیمی با هزینه ای ساخته شده که توقع کیفیتی بیش از این ها را می برد و حالا پیدا کنید پرتقال فروش را !

ثانیا" اگر قرار باشد مثلا تکنولوژی (چرخ) را وارد ایران کنیم لازم نیست شکل هندسی دایره از اول در این جا اختراع شود بلکه باید تا حد توان از تجربه دیگران استفاده کرده و لااقل از اواسط راه شروع کنیم و یا فرض کنید ما تکنولوژی خودروسازی را در ایران نداشته ایم و حالا می‌خواهیم آن را بومی کنیم آیا باید از خودروی دیزلی شروع کرد؟ در این صورت سنگین تریم که اصلا بی خیال ساخت خودروی داخلی شویم در مورد تهران 1500 هم باید گفت که ساخته نشدن آن بهتر از این همه دمیدن در کوره امید بود ثالثاً این فیلم تا این حد به لحاظ دکوپاژ و میزانسن ضعیف است؟ آیا اینها هم ربطی به بودجه و یا نبودن تکنولوژی داخلی دارد؟ چند بار باید برای فرار از خلوت شدن میزانسن از تکنیک آرک در فضای سه بعدی که راحت ترین کار است استفاده شود؟ و چرا جزئیات قاب در حد انیمیشن های لیمیتید است که برای تلویزیون ساخته می شوند و نه برای پرده سینما که تمام برهنگی ها در طراحی قاب را لو میدهد؟

در ‌آخر فقط باید گفت کسانی که پویانمایی را می شناسند این را هم می دانند که همانندی بیش از حد یک انیمیشن به الگوهای واقعی به هیچ وجه نشانه ای از قوت آن نیست بلکه راحت ترین کار شباهت دادن زیاد بین عناصر طراحی شده با مدل های واقعی است و در حقیقت هنر اصلی در این وادی را باید همان غلو انیمیشنی در طراحی چهره ها، صحنه ها، اکت ها و... دانست/ی2

 

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۸
  • مجتبی قره باغی

 زندگینامه و گزیده اشعار پوِت[1]

شعر یا تکه‌های روح الیوت

نگاهی کوتاه به شعر تی‌.اس.الیوت 

الیوت را بزرگترین شاعر سده بیستم خوانده‌اند و همین مساله آدمی را برمی‌انگیزد تا الیوت را بهتر بشناسد.

«آنان که دندان سگ را تیز می‌کنند

مرگ را می‌سرایند

آنان که شکوه مرغ مگس‌خوار را می‌درخشند

مرگ را می‌سرایند

آنان که به جذبه جانوران گرفتارند

مرگ را می‌سرایند»

در شعرهایی که بعد از سرزمین هرز سروده شده‌اند شاعر می‌کوشد خود را از عشق به مخلوقات این جهان، مخصوصا عشق به آدمیان برهاند و به درون لحظه‌هایی بیرون از زمان نفوذ کند. لحظه‌هایی که نقطه تقاطع زمان گذرا و زمان ابدی است. ارزش‌های معمولی زیستن و بعد حیوانی طبیعت انسان به‌گونه‌ای مطلق انکار می‌شود اما این خطر همیشه وجود دارد که تی‌.اس.الیوت حتا زمانی که شعرهایش بسیار زیبا است به کلی‌‌گویی‌های ساده‌گرایانه سقوط کند که ممکن است بسیاری از مردم به دروغ آن را تجربه انسانی فرض کنند.

«شاید که گناه به کشش و کوشش برخیزد

با تولد سیاه و غریزی خود، تا به هوشیاری رسد،

و بدین‌سان به هرزه‌درانی رسد،

شاید که تو هوشیاری تبار نامراد خویش باشی،

مرغی که به‌گذرا از شعله‌های برزخ فرستاده‌اند.»[2]

این قطعه با آن قدرت بیانی که ریشه در زبان دقیق و حساب‌شده آن دارد با وزنی که از تصاویر شفاف آن تفکیک‌ناپذیر است و به قدرت القای آن می‌افزاید، به راستی که شعری است در آسمان هفتم.

اما در این میان پرسشی مطرح می‌شود که شاعر چه میزان از تجربه‌هایش را می‌تواند به یاری تخیل خود در قالب شعری با این کیفیت بریزد. در آثار اولیه شاعر زندگی دوزخ است و پس از آثار میانه زندگی به آسانی نفی می‌شود. هر جا که صحبت از زندگی واقعی مثل ازدواج و کار پیش می‌آید، همه چیز تا سطحی خفه و کسالت‌بار خاکستری نزول می‌کند.

بیش از این نمی‌توان به این مضمون‌ها پرداخت و گفت که آثار الیوت رو به سوی هم‌نهادی دارد. که جمع جهان‌های متخاصمی است که با هم آشتی کرده‌اند؛ و ناگفته نماند که این آشتی به منزله آن نیست که خوبی یا بدی سازش می‌کنند، بلکه بدین‌ مفهوم است که جان و جسم، واقعیت زمان و واقعیت بی‌زمانی به صورت دو نیرو با شدت مساوی دو نیروی هم‌آهنگ انگاشته شده‌اند. اما این نهاد هرگز کامل کامل نیست. الیوت در دو اثر بزرگ خود بیش از هر جای دیگری به پیوند میان بهشت و دوزخ نزدیک می‌شود: سرزمین هرز و چهار کوارتت.

الیوت به یک بحران حقیقی در تمدن جهان می‌پردازد، روند عینی‌سازی شعر که الیوت مجدانه در پی آن است بیش از هر زمان دیگری تحقق می‌یابد: مرحله سرخوردگی و نومیدی در پس‌زمینه‌ای از انقلاب و فروپاشی بعد از جنگ جهانی اول و حمله‌های هوایی و نبرد بریتانیا در جنگ دوم.

نکته دیگر آن که وقتی الیوت در شعر از درون خود بیرون می‌آید و رو به سوی جامعه دارد، این‌جاست که شعر تکه‌تکه شدن روح خود وی را منعکس می‌کند و بدین‌سان الیوت ناگزیر بدین‌جا (نقطه عزیمت) رسید که فرد در ادوار فروریزی تمدن بالاخص مسؤول شخص خویش می‌شود و نباید فراموش کند که فرد تنها در همین دوره انحطاط و فروپاشی، در همین شهرهای ویران و تکه‌تکه زندگی نمی‌کند، بلکه در ابدیت و شهر خدا نیز سکونت دارد. شاید بتوان گفت، هسته مرکزی آثار الیوت کاوش و بررسی این حقیقت است که در عصر ما امکان وجود هم‌نهادی میان شهر نوین و جهان صنعتی کاملا به زمان میرنده پیوند خورده است و درگیر قماری است که هر لحظه ممکن است به نابودی آن بیانجامد و شهر ابدی که در پی تمدن فراسوی زمان میرا چشم دوخته است، نیست. بنابر این برای ما هنر راستین به ناگزیر تکه‌تکه و پراکنده است. به تعبیر دیگر از نظر الیوت در جهان امروز هماهنگی وجود ندارد. یعنی امید به رستگاری نیست و از سوی دیگر لارنس معتقد است که با برقراری رابطه جنسی میان زن و مرد می‌توان جهان امروز را از انهدام نجات داد.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۵۰
  • مجتبی قره باغی

آقای راننده، یالا بزن تو دنده ...

یادش به خیر

دوران کودکی، دوران خاطرات و دوره ی شگفتیه.

وقتی سعی داشتیم سوار اتوبوس بشیم، ولی دریغ از یک اتوبوس. شاید دقیقه های طولانی رو باید سپری می کردیم تا اینکه بالاخره یه اتوبوس از راه برسه و این همه آدم معطل و خسته رو سوار کنه.

                    

پیرمرد و پیرزن هم که حالیشون نبود. هرجا که ایستگاه بود ترمز می زدن و غیر از ایستگاه فقط برای همکارا و دوستاشون میزدن بغل. حالا اگر احیانا جایی رو که می خواستی بری بلد نبودی و ایستگاه رو رد می کردی واویلا بود، باید کلی راه رو بر می گشتی تا اینکه برسی به اونجایی که مد نظرته.

خدا رو شکر الان دیگه اینجوری نیست. امروز ناوگان حمل و نقل شرکت واحد رو تقریبا به شرکتهای خصوصی سپردن و دیگه راننده ها مثل قبل نیستن و بیرحمی و خشونت رو کنار گذاشتن.

دیگه سعی نمی کنن موتورسوارهارو زیر بگیرن و بگن به درک که مرد. می خواست نیاد تو خط ویژه.

حالا اونها به قدری مهربون شدند که دارن از یه ور دیگه میزنن بیرون. راه و بیراه که میزنن بغل و مسافر سوار و پیاده می کنن، هیچ ربطی هم به ترحم به پیرمرد و پیرزن نداره. تو هر سن و سالی که باشی یقینا سوارت میکنن، چون باید پول پرداخت کنی.

یه مواقعی همچین گازو می بنند به موتور ماشین که مسافرا از ترس صداشون در میاد که: آهای آقا چه خبرته؟ ما می خوایم سالم برسیم!

البته راننده واسه این تند میره که مسافر رو از راننده های دیگه بگیره و سنار سه شاهی بیشتر تو جیبش بذاره. آقا سبقت میگیرن در حد شوماخر. وقتی هم که احساس می کنن ممکنه یه راننده دیگه از پشت بیاد و سبقت بگیره، ماشینو طوری تو خط ویژه کج پارک می کنن که نه کسی بتونه از روبرو رد شه نه از پشت سرشون عبور کنه.

آخ آخ آخ آقا ... برات بگم از رعایت کردن حق تقدم پشت چراغ. فقط کافیه کسی بخواد گردش به چپ کنه و از لاین تردد سواریها به خیابون سمت چپ بره. به عنوان مثال از خیابون ولی عصر "عج" بخواد وارد نیایش بشه، با اینکه حق عبور با اتوبوسه، ولی آقای راننده می ایسته و حق رو به سواری ها میده تا تمام ماشینها عبور کنن و چراغ عبور اتوبوس قرمز بشه. البته این به خاطر روحیه قانونمندی این راننده اتوبوسها نیست، نخیر آقا، واسه اینه که می خواد کلی مسافر سوار کنه.

ادامه دارد

  • ۰ نظر
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۵۰
  • مجتبی قره باغی

تشنه

عکس و ادیت از: مجتبی قره باغی


مشخصات عکس:

 NIKON D70s

f 9.5                

iso 200            

        sec 1.350


تشنه

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۰۲
  • مجتبی قره باغی

سینمای ایران و کارگردانی بانوان

"میلاد جلیل زاده"


چه فرقی می کند که کارگردان زن باشد یا مرد؟






شاید این سوالی باشد که اساسا طرح بحثی که پیش رو داریم را بی‌فایده به نظر برساند و باید از پاسخ به همین پرسش آغاز کرد.

زن‌ها از گذشته‌های دور به این سو کمتر در عرصه‌های اجتماعی فعال بوده‌اند و در مرحله‌ی اول پرداختن به موضوع کارگردان‌های زن از این منظر جالب است که تعداد استعدادهایی‌ که در محک فعالیت هنری قرار می گیرند با حضور خانم ها دو برابر خواهد شد و بدین ترتیب کمیت آثار عالی هم دو برابر بالا خواهد رفت.

اما در مرحله‌ی دوم جذابیت و اهمیت این بحث از جهت ارتقای کیفی آثار سینمایی در صورت حضور کارگردانان زن است چون هیچ گاه یک مرد نخواهد توانست دنیا را از دریچه‌ی یک زن ببیند و فیلمی با کیفیت‌های زنانه بسازد.

در ادبیات فمنیست‌ها، زن قرار نبود زن باشد، او نباید زنانه دوست داشته باشد نباید مادر باشد و در یک کلام باید تبدیل به یک مرد شود از طرف دیگر مردها هم اکثر اوقاتی که با موضع‌گیری مثبت سراغ زن‌ها می‌رفتند تنها قرار بود از چهره‌ای مظلوم و ضعیف دفاع کنند اما تنها خود رن‌ها هستند که می‌توانند چهره‌ای زنانه را به نمایش بگذارند و از دریچه‌ی خودشان به دنیا نگاه کنند.

روی همین حساب یک بررسی اجمالی از کارگردانان زن در سینمای ایران به مناسبت روز زن خالی از فایده نمی‌نماید.

شاخص ترین کارگردان زن در سینمای ایران "رخشان بنی‌اعتماد" است فیلم‌های این کارگردان غیر از وجوه زنانه نکات قابل توجهی از جنبه های اجتماعی را نیز در خود جای داده است "پوران درخشنده‌" هم از فیلم‌سازان با سابقه‌ی زن در سینمای ماست که فیلم‌های او برجنبه‌های به امروز با سه فیلم آوانگار‌ در صحنه‌ی کارگردانی هم ظاهر شده "مونا‌ زندی‌" هم یکی از کارگردان‌های اجتماعی سینمای ایران است که علاوه بر فعالیت در زمینه ی فیلمسازی جزو عکاسان اجتماعی، هنری شاخص در ایران است.

غیر از این‌ها لازم است از "مرضیه‌ی برومند‌" هم نام ببریم که اثری مثل مدرسه‌ی موش‌ها را ساخت البته خانم "برومند " را بیشتر در کسوت یک کارگردان تلویزیونی دیده‌ایم و موفقیت‌های پرشمار ایشان در جعبه ی جادو اتفاق افتاد.

دو کارگردان زن هم جدید‌ا به جمع فیلمسازان سینمایی ایران پیوسته‌اند در سالی که گذشت "مانلی‌ شجاعی فر‌" که قبلا فیلمبردار بود با  فیلم "میگرن‌" و "نگار آذربایجانی‌" با "آینه‌های رو‌به‌رو" بر پرده ی سینماهای کشور ظاهر شدند امروز غیر از هنرپیشه‌های زن که نیمی از بازیگران ایرانی را شامل می شوند در عرصه های دیگر هم تعداد زیادی از عوامل سینمای ایران را خانم‌ها تشکیل می دهند که فعالیت بسیاری از آنها به سمت کارگردان شدن پیش می‌رود.

امیدواریم در آینده خانم ها سهم بیشتری از فیلمسازی در سینمای ایران را به خود اختصاص دهند./ی2

"به نقل از باشگاه خبرنگاران"

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۷
  • مجتبی قره باغی

فارسی وانیسم‌ و شیرینی خیانت در اثری از "فرهادی‌" درجه دو

"میلاد جلیل زاده"

"رویا" یک معلم خانگی پیانو و همسرش "علی‌" (حسین پاکدل‌) دندانپزشکی 50 ساله است، "رویا‌" با "پرهام معینی‌" نامزد این دختر جوان که "نسیم‌" نام دارد تماس گرفته و از رابطه‌ی همسرش با او مطلع می شود.


کاجها


باشگاه خبرنگاران؛ "رویا" (مهناز‌ افشار‌) یک معلم خانگی پیانو و همسرش "علی‌" (حسین پاکدل‌) دندانپزشکی 50 ساله است بعد از مسافرت "علی‌" به خارج از کشور یکی از شاگردان جوان "رویا‌" هم ناپدید می‌شود، "رویا‌" با "پرهام" یعنی نامزد این دختر جوان که "نسیم‌" نام دارد تماس گرفته و از رابطه‌ی همسرش با او مطلع می شود.

خود او هم بعد اطلاع یافتن از این ماجرا با پسر مجردی‌ به نام "نریمان‌" (صابر ابر) رابطه برقرار می‌کند و بعد از بازگشت "علی‌" از سفر به او می گوید که دوباره توانسته حسی را که طی چهارده سال زندگی مشترک در خود خفه کرده بود دوباره زنده کند.(برف روی کاج ها)

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۳۲
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی