نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱۰۹ مطلب با موضوع «بی رودربایستی» ثبت شده است

الان کجایی

تو دلت یه دریاست که همرنگ چشماته

دلم یه صحراست که کویر بغضامه

الان کجایی؟

برای همه پیش میاد. منم مثل همه؛ یه وقتایی دوست دارم بگم الان کجایی؟!

یه وقتایی باید باشی برای یکی و یکی برات باشه!

نمیدونی چته و چه مرگته، ولی حست میگه لازمش داری همونی رو که یکی از تکه‌های پازل دلت رو برداشته برده. ممکنه ندونی اون کی هست اصلا. دل مرد لامصب هزار تکه پازله و ممکنه بعضیا تکه‌هاشو بردارن و ممکنه خودش به بعضیا داده باشه. نمیدونم شاید این هم یه سیکل روانی مردونه‌ست که هر از گاهی درگیرش میشم ولی ماهانه نیست. ویریه و اتفاقا سیگنال و تایم خاصی نداره.

خیلی وقته میخوام یه پادکست صوتی خاص تولید کنم؛ اما نمیاد! حسشو‌ میگم؛ ایده‌شو میگم! نه اینکه نداشته باشم نه! شکر خدا یه مغز داغون دارم پر از ایده و فراوان از اندیشه، اما اینکه بشینم همه رو دسته بندی کنم و بیارم روی کاغذ و بنویسم چی میخوام و یه سناریو و قصه داشته باشم، نه. واقعا میخوام فریاد بزنم. تازه نشستم نزدیک ۱۵ گیگ ساند افکت کاربردی و درست و درمون و با کیفیت و قانونی دانلود کردم. چند روز وقت گذاشتم بیشترش رو گوش دادم دسته بندی کردم و با ۳۰ گیگ قبلی تلفیقش کردم. این عدد و رقم رو میگم که بدونی وقت گذاشتم برای اینکه تهش کار تولید کنم اما حال ندارم بلند شم. کی قراره پاشم تیمم رو دوباره درست کنم و یه فیلم بسازم؟؟؟؟  تا کی قراره روح‌ و روانم رو با این کارهای کوچیک مثل پادکست ارضا کنم؟؟؟؟ 

این تیکه از موزیک رو خودم با گوشی کات کردم بقیه‌اش کمی سخیف و شاید چرند باشه. اصل ماجرا همینحاست.

 
bayan tools دلت یه دریاست

دانلود موزیک

.

.

  • ۱ نظر
  • ۲۲ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۲۵
  • مجتبی قره باغی
میخوام ولی نمیکنم

یه تیشرت دارم روش به زبون خارجه نوشته که - البته من فارسیش رو مینویسم - کارهات رو تو سکوت انجام بده بذار موفقیت هات فریاد بزنن.

یه عکس هم دارم بالای سیستم کامپیوترم - سیدمرتضی آوینی- که همیشه و هر جا سیسنم و کارم باشه اونم باهامه.
اولی رو فقط تنم می کنم و دومی رو فقط با خودم دارم اما به هیچکدوم عمل نمیکنم. یعنی حاملم. حامل حرفهای خوب و عکسهای خوب. ای کاش عامل بودم به هر دوش.
یعنی فکر میکنم  که هستم و عمل میکنم اما میدونم که نیستم و نمیکنم.

  • مجتبی قره باغی
راسکولنیکوف منتقم

دیگر کاری از دست عیارو رابین‌هود بر نمی‌آید. باید یک رودیون رومانوویچ راسکولنیکوف از قصه‌های داستایوفسکی به کشور ذهنت حلول کند تا بشود با تبری بر دست، انتقام سالها خونخواری زالو صفتان فاسد نظام را که چهره‌ی واقعی انقلاب را به منزجرترین حالت، فاسد و متعفن کرده‌اند با کوبیدن و کوفتن بر سرشان گرفت و چهره‌ی شهر را از لوث وجود موش‌هایی که (به قول نرگس ابیار در ابلق) تا روی تخت خواب ملت نیز رفته‌اند پاک نمود.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۲۴
  • مجتبی قره باغی
مدنیت غیر انسانی، ترقی یا تنزل؟!

داشتم فکر میکردم چرا ادمها فکر میکنن برترن نسبت به همه مخلوقات. صرف اینکه تو قران اومده؟ خب قران رو که فقط مسلمونها قبول دارن! شاید تو ادیان دیگه هم ذکر شده!

بگذریم

درود به همه

چرا اصلا این به ذهنم رسید؟ داشتم فکر میکردم از کجا میدونیم که حیوانات هم یه دوره مدنیت نداشتن و پس از جنگها و خونریزی های زیاد امروز به این سبک از زندگی رسیدن؟

یا شاید در اوج‌ مدنیت و ترقی به این سبک از زندگی رسیدن.

زندگی اشتراکی که تجربه اون رو انسانها نیز تا قبل از کشاورزی داشتن. این حرکت به زعم ما رو به زوال دنیا، شاید رفتن و رسیدن به همون مقصد از مدنیت حیوانی باشه که حیوانها در کنار هم در حال زیستن.

هر وقت لازم باشه همو میخورن. هر وقت لازم باشه عمل لقاح رو انجام میدن و فرقی نداره که ماده جفتشونه یا نه!

این مدنیت حیوانی یا اوج ترقی است یا اوج تنزل. به هر حال انسان نیز از این سبک زندگی دور نیست و به سرعت خود را به سوی سبک زندگی آن سان، میکشاند.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ اسفند ۰۱ ، ۱۶:۳۱
  • مجتبی قره باغی
فیدیبوک اری یا خیر؟

این پست رو امروز ۱۹ اردیبهشت ۴۰۲ اپدیت کردم.

پست رو کامل بخونید اما انتهای پست رو‌ همین بالا مینویسم. بالاخره بعد از شکایت جدی من در اسفند ماه ۱۴۰۱ به وزارت صمت واقع در میدان ولی عصر واحد شکایات مردمی، کارم بطور جدی دنبال شد.

همون روز مسئول شکایت گفت احتمالش کمه بشه کاری کرد چون نمیتونی ثابت کنی چیزی رو، مگه اینکه بری شورای حل اختلاف شکایت کنی. من نا امید برگشتم خونه. چند روز بعد از دی جی کالا تماس گرفتن که ایا کتابخوان رو‌ هنوز داری و نبردی تعمیر؟ گفتم خیر، پیشمه البته خراب.

بیش از دو ماه گذشت. اوایل اردیبهشت ماه از واحد رسیدگی به شکایات، یکی از قضات مربوطه تماس گرفت و گفت احتمالا باید بری دادگاه شکایت کنی چون نمیشه ثابت کرد مشکل از اونها بوده. باید هزینه کنی شکایت کنی، دوربینها چک‌ بشن و ممکنه ثابت بشه واقعا شکستگی داره. من هم گفتم بله احتمال اینکه شکسته باشه هست اما نه از جانب من بلکه از جانب خود دی جی کالا. ممکنه کالا خراب به دست من رسیده و به مرور تخریب شده. به هر حال من ادامه نمیدم چون میترسم یک درصد من دخیل باشم در خرابیش و مدیون بشم. ازم پرسید یعنی کنسل کنیم شکایت رو و‌ رضایت شما رو اعلام کنیم؟ گفتم بله زحمت میکشید. بعد ایشون گفتن البته من با دی جی صحبت کردم و گفتن با تخفیف براتون درستش میکنیم. من نپذیرفتم و گفتم ترجیح میدم خراب یه گوشه بمونه تا اینکه براش هزینه کنم و جلوی چشمام باشه و اعصابم خورد بشه که یه کالای X تومنی برای من Y تومن هزینه برداشته. اون بنده خدا هم خداحافظی کرد و تمام.

تا اینکه دو روز پیش از واحد شکایات دی جی کالا تماس گرفتن و گفتن هنوز تعمیرش نکردی؟ گفتم خیر.

گفتن زحمت بکش و دوباره ببر به دفتر گارانتی. گفتم از سازمان صمت با من تماس گرفتن و گفتن که گفتید با تخفیف درستش میکنید اما من نمیخوام هزینه کنم و‌ بهتره همینطوری بمونه. کارشناس تماس گفت: قبلا اینطور بوده اما الان دی جی کالا تمایل داره در صورت اقدام شما بصورت رایگان و ‌‌‌‌‌‌‌تحت گارانتی براتون تعمیرش کنه.

بنابراین طی همین چند روز‌ اقدام به تحویلش به گارانتی بکنید.

من هم همونروز کتابخوان رو‌ بردم، کاربر تحویل گیرنده دوباره زیر بار نرفت اما بعد از دقایقی متوجه شد کالای من ثبت شده و دستور دادن تعمیر بشه. براش عجیب بود و پرسید گفت از واحد شکایت پیگیری کردید؟ گفتم واحد شکایات یکی از مراحل پیگیری من بوده.

تحویل انجام شد و فرداش هم تماس گرفتن و‌ گفتن اماده است.

اما یه عکس بهم نشون دادن گفتن شکستگی پشت ال سی دی واضحه. من هم گفتم بله قبول دارم که هست اما از روز اول حرفم همین بوده که این مشکل از ابتدا وجود داشته و کار من نیست و من جز بیان صادقانه هیچ ادله ای ندارم. ایشون هم متقاعد شد که احتمالا یه ترک کوچک‌ وجود داشته و به مرور طی یک ماه به یک شکستکی بزرگ تبدیل شده.

الان هم دارم کتاب جنایات و‌ مکافات رو‌ میخونم و لذت میبرم.

حالا در ادامه به اصل ماجرا و شروع داستان ناراحتی ‌‌‌‌‌من از فیدیبوک برید.

 

بعد از حدود کمتر از دو ماه استفاده از فیدیبوک این یادداشت رو مینویسم تا بدونید با چه تکنولوژی و امکاناتی روبرو خواهید شد!

تجربه استفاده از کتابخوان تجربه ای ناب و لذت بخش برای مطالعه کتاب است اما قطعا داشتن یک دیوایس مطلوب با امکانات و ویژگی های مناسب است که مطالعه را برای علاقمندان به کتابخوان لذت بخش تر خواهد کرد.

متن زیر کامنتیست که پس از عصبانیت از ضعف و ایراد فیدیبوک و برخورد شیادانه‌ی گارانتی دی جی کالا برای پیج فیدیبو ثبت کردم.

«نخرید، نه بخاطر اینکه کتابخوان خوب نیست، اتفاقا خوبه اما فیدیبوک اشغاله و گارانتی دیجی کالا دزد و کلاهبردار‌. کتابخوان من صفحه‌اش از اول ایراد داشت اما با خاموش روشن کردن درست میشد. اما دوباره خراب شد صفحه، مثل صفحه های سوخته بالا میومد و نمیشد چیزی خوند. بردم گارانتی دی جی کالا. متصدی تا کتابخوان رو دیده میگه فشار اومده. قسم و ایه که من اینو لای پر قو میذاشتم. بعد از مطالعه میذاشتم بالای کمد. اصلا جزو محالاته فشار بهش بیاد، فقط هم دست خودم بوده. کتابخوان رو گرفت برد تو اتاق پشتی درو بست، اورد گفت ببین کجه. یعنی پست تر و بی شرافت تر از گارانتی دیجی خودشونن. شیاد بی شرافت برای اینکه بگه تو ضمانت نیست، برد کتابخوان رو له کرد دیگه روشنم نمیشه و میگه خودت خراب کردی. هزینه ی تعمیرشم دو میلیون و پانصد هزاره. تو این مملکت همه دزد و حروم خور شدن. ماجرارو امروز برای کسی تعریف کردم، گفت تمام گارانتی ها وقتی برای مشکل ال سی دی مراجعه میکنن، میبرن گوشی رو خم میکنن و به همه همینو میگن. توصیه میکنم ابدا، ابدا، ابدا از دی جی فیدیبوک نخرید، با گوشی یا تبلت تو مقاطع کوتاه کتاب بخونید اما از این کلاه‌بردارهای بی‌شرافت خرید نکنید. کتابخوان شش میلیونی ظرف کمتر از دو ماه خراب شده و گردن نمیگیرن.»

بله متنی که خوندید کامنتی بود که من بعد از عصبانیت از برخورد شیادانه و رفتار کلاهبردارانه گارانتی دیجی کالا برای پیج فیدیبو ارسال کردم.

البته ماجرا به اینجا ختم نشد و پس از تماس با گارانتی دیجی کالا اتفاقات رخ داده رو برای آنها نیز توضیح دادم و آنها نیز قول رسیدگی به این موضوع را به من دادند اما مطمئنم قرار نیست برای من کاری کنند. اوپراتور حتی از من اطلاعات کاربری و شماره خرید و سریال و‌گارانتی رو هم نخواست.

لذا من هم در مرحله بعد اقدام به شکایت از طریق سازمان تعزیرات وزارت صمت کردم تا شاید اتفاقی به نفع من رخ بده.

نتیجتا میخوام با تمام عشق و علاقه ای که به کتابخوان دارم بهتون بگم اگر دارید و میتونید، کتابخوانهای خارجی تهیه کنید! ابدا احساسی برخورد نکنید که باید حتما جنس ایرانی بخرید. بیش از چهل ساله در این کشور قراره با استفاده از ظرفیت هایی که میگن وجود داره تولید ایرانی خوب داشته باشیم، اما اینها با اینکه جنس چینی رو اینجا مونتاژ میکنن باز هم نمیتونن مثل خود چینی ها محصول خوب و با کیفیت تولید کنن.

بنابراین با اینکه تجربه استفاده از کتابخوانهای بوکس رو ندارم توصیه میکنم سمت اونها برید اما فیدیبوک نه. ابدا فیدیبوک نخرید. ابدا فیدیبوک نخرید. ابدا فیدیبوک نخرید چون مهمترین ویژگی ای که بهش تاکید  داشتن گارانتی بود که اثبات کردن، دروغی بیش نیست.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۰۲
  • مجتبی قره باغی
هنوزم چشمای تو

این موزیک یکی از شاهکارهای مغفول دوران

روح تورج شعبانخوانی شاد

تقدیم به من و او

 
bayan tools تورج شعبان‌خوانیچشمای تو

دانلود موزیک

  • ۰ نظر
  • ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۲۶
  • مجتبی قره باغی

با پای خود رفتیم و هی گفتیم تقدیر

در گِل نشستیم و به خود بستیم زنجیر

تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

یک عمر در پرواز خود کردیم تاخیر

تا راحتِ وِجدانمان بر هم نریزد

هر درد را با حکمتی کردیم تفسیر

از ماست هر ظلمی که در هر لحظه بر ماست

این است رمز نهضت و آغاز تغییر

این شعرو تو یه ویدیو دیدم بودم و به دلم نمی‌نشست! اما حالا دوباره تو همون ویدیو دیدم چون اینبار لین ویدیو رو به جاش دیدم. تو موقعیت درستش.

واقعا به دلم نشست!

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات