نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

اسطوره های آفرینش در ایران

چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۴ ق.ظ

اسطوره های آفرینش در ایران

مقدمه

بی شک سنگ نگاره های ایران نشان از تاریخی دور و دراز در این سرزمین دارند. نشان هایی از حیوانات، انسان ها ، گیاهان و زندگی . همه و همه را می توان بر روی سنگ نگاره ها یافت و می توان ساعت ها بر روی آن ها مطالعه کرد و از طرق گوناگون به بررسی آن ها پرداخت. اما شاید نماد شناسی سنگ نگاره ها یکی از بهترین راه ها برای یافتن زبانی مشترک بین ما و کسانی که این نگاره ها را بر روی سنگ ها آفریده اند باشد. با نگاهی اجمالی بر نگاره‏ها می توان به سرعت یافت که نقش بز بیشترین نقش موجود بر روی این نگاره هاست.در مورد چرایی نقش بستن بز بر روی این سنگ نگاره ها تاکنون به صورت خلاصه به مواردی اشاره کرده اند ، مهم ترین و معروف ترین آن ها اشاره ای است به داستان آفرینش انسان ، داستان روییدن گیاهی با دو برگ ( احتمالا ریواس) از نطفه ی کیومرث و هنگامی به صورت انسانی در دو جنس ( مشیه و مشیانه) در آمد.بز کوهی در این داستان حیوانی است که از مشیه و مشیانه محافظت می کند و آن دو از شیر آن می نوشند. به همین دلیل فرض شده است که بز نشان باروری و رویش است .

نکته ی جالب اینجاست ، نقوش بز کوهی همواره در کنار سرچشمه های آب پیدا می شوند. فرقی نمی کند در کجای ایران به دنبال سنگ نگاره ها بگردید. در هر حال سرچشمه ی رود ها بهترین یاری دهنده برای پیدا کردن نگاره هاست.[1] آب نیز خود شروع رویش و باروری است ، آب زهدان همه ی عالم است ، بی دلیل نیست که الهه ی آب آناهید است .دوشیزه ای برومند، زیبا و ... (هیلنز- جان ، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ی ژاله آموزگار – احمد تفضلی ، نشر چشمه 1386، ص 38)

پس نقوش بز مسلما به آب و سرچشمه‏های آن و باروری مرتبط بوده اند. با کمی مطالعه ی سنگ نگاره ها می توان به این امر رسید که عموما سنگ نگاره های اولیه و قدیمی تر تنها به نقش بز محدود می شده اند و در مناطقی که بعدا و در دوره های متاخر تر طرح هایی بر روی سنگ نگاره ها اضافه شده (به مانند تیمره ی خمین) نقوش دیگر مانند انسان و شتر و حتی نوشته هایی به زبان عربی نیز می توان پیدا کرد. (در محوطه ی بزرگ سنگ نگاره های تیمره در خمین چند کتیبه به زبان عربی وجود دارد.)

با توجه به حروف شبه عیلامی که در بسیاری مناطق بر روی سنگ نگاره دیده میشود قدمت نگاره ها به دوران قبل از آریایی شدن ایران باز میگردد.بسیار پیش تر از زمانی که اسطوره ی آفرینش کیومرث توسط اورمزد بیان شود. ناگفته پیداست که اسطوره های آفرینش توسط اورمزد بیشتر در دوره ی ساسانیان بسط داده شده و رواج یافته (هرچند که بسیار قدیمی تر می نمایند) و در دوره های قبل تر از جمله هخامنشیان نشانی از اسطوره هایی که به گونه ای به دین زرتشت منتهی شوند یافت نمی شود. (به عنوان مثال در هیچ نوشته ی هخامنشی نامی از زرتشت نیامده است) در قبل از ساسانیان به راحتی می توان نشان میترایسم را پیدا کرد. هرچند با فرض این که کسانی که نگاره ها را خلق کرده اند از اسطوره ی کیومرث و ماجرای مشیه و مشیانه هم آگاهی داشته باشند، چرا بایستی نقش بز را به عنوان نماد سرچشمه های آب در همه جا رسم کنند ؟ شاید رسم کردن نقش گاوی که به همراه کیومرث بوده محتمل تر بوده است! (گاوی سفید همچون ماه ، که پس از پیروزی اهریمن از اندام های او 55 نوع غله و 12 نوع گیاه دارویی بر زمین رویید و نطفه ی او به ماه رسید و حیوانات مختلف را به وجود آورد.)

نکته ی جالب تر نقش زایندگی آب است ، آب همواره نشان زایندگی بوده است.سرچشمه ی زایندگی نیز مادینه است ، مادینه ای مقدس ، همواره در بسیاری از دین ها و اسطوره ها سرچشمه ی زندگی و باروری به صورت موجودی مادینه تصور می شده است. (به دو کتاب ارزشمند امان الله قرشی به نام های " ایران نامک" و " آب و کوه در اساطیر هند و ایرانی " مراجعه کنید.)

 به ویژه در جوامع کشاورزی و مادر سالار که ارتباط بسیار نزدیک به طبیعت داشته اند. ( و عموما نوعی از ادیان طبیعت پرستی داشته اند = پگانیسم )[2] به عنوان مثال آناهید که تحت عنوان خدای آب های نیرومند بی آلایش از او یاد می شود.

اما در سنگ نگاره ها عموما ما با طرح " بز کوهی نر" و" کل" و " اندرمیش "مواجهیم. چگونه بز نر می تواند نماد باوری و رویش باشد؟ بزی هایی با شاخ هایی بلند و سرکش ، از روی نگاره ها میتوان دریافت که انگار برای کسانی که این نقوش را می آفریده اند بلندتر بودن شاخ بزها به نوعی برتری داشته و میل بیشتری بوده تا بزهایی با شاخ های بلند تر نقش شوند. آیا مشیه و مشیانه از شیر بز کوهی نر می نوشیده اند؟

ربط این بز ها به داستان مشیه و مشیانه بسیار غیر محتمل می نماید. اما به هر حال بزها در کنار سرچشمه های آب قرار دارند و این واقعیتی است عینی. پس به واقع چرا این سنگ نگاره ها حک شده اند؟

جواب به این سوال مسلما دقیق و واضح نخواهد بود.هر چه گفته شود مجموعه ای از احتمالات است ، که مسلما هر چه اطلاعات جمع آوری شده بیشتر و دقیق تر باشد جواب نیز به واقعیت نزدیک تر است.

ابتدا از مشاهده ی نوع حکاکی ها شروع میکنیم.مسلما بایستی سنگ نگاره ها در دوره‏های گوناگونی حک شده باشند.اما با کمی مشاهده می توان قدیمی تر بودن بعضی را تشخیص داد. اختلاف رنگ ها، و میزان هوازدگی با کمی دقت مشخص میشوند. (از روش های دقیق تر میتوان اندازه گیری سن به کمک رادیوکربن را نام برد که متاسفانه تا جایی که اطلاع دارم در ایران این روش در مورد هیچ اثر باستانی مورد استفاده قرار نمیگیرد.)

 و در مناطقی که سنگ نگاره ها عموما بکرتر هستند و کمتر نقوش جدید در کنار آن ها حک شده است می توان به راحتی به آنچه میخواهیم برسیم.

اولین چیزی که به ذهن خطور میکند شبیه بودن بز های رسم به شده به هم دیگر است.در مناطقی که فاصله ی بسیار از هم دارند بز ها همواره شبیه به هم رسم شده اند. و حتی نوع حکاکی ها نیز غالبا شبیه به یکدیگر می باشد. (بیشترحکاکی ها به روش پیکسلی ، یعنی از قرار گرفتن نقاط در کنار هم به وجود آمده اند.)

 و از همه مهم تر مناطقی که حکاکی ها انجام گرفته نیز یکسان می باشد ؛ همواره در سرچشمه ی رودها ؛ چیزی به ذهن آدم می رسد که آیا کسانی که این حکاکی ها را انجام داده اند آموزش دیده بودند؟ منظورم از آموزش دیدن ، گروهی آموزش دیده و اعزامی از طرف یک دولت برای انجام حکاکی ها نیست ، بیشتر منظورم نوعی از آموزش آیینی و مذهبی است. آموزشی مذهبی که مردم عادی دیده باشند و کار حکاکی ها آنقدر عمومی باشد که مردم به مانند فریضه ای عادی به آن پرداخته باشند. اما چرا در کنار سرچشمه های آب؟

ایران همواره سرزمین کم آبی بوده است ، و به علت کوهستانی بودن و شیب زیاد آبرفت رودخانه ها بسیار کم ته نشین میشده ، به همین خاطر زمین ها حاصلخیز نبوده است ، بر خلاف منطقه ی بین النهرین که زمین هایی هموار دارد و به همین خاطر آبرفت هایی بسیار حاصلخیز از ته نشین شدن گل و لای رودخانه ها در آنجا تشکیل شده است. (در تمامی سرزمین بین النهرین اخلاف ارتفاع به[3] متر میرسد و این یعنی آب ها با سرعتی بسیار کم حرکن میکنند و تماما آبرفتشان ته نشین می شود. این را مقایسه کنید با تهران که در شمال و جنوبش حدود 300 متر اختلاف ارتفاع داریم.)

 پس وجود بز ها در ایران عموما به خاطر تشکر از آب نبوده است! و همین طور تشکر از بزی که به اجدادمان شیر داده است. بزها به خاطر ترس از خشکسالی و بی آبی آنجا قرار داشتند. به جای آناهید خدای مادینه ی زیبای آب های نیرومند ، بایستی به دنبال خدای خشکسالی رفت! در اینجا تیشتر قدعلم میکند. ماجرای تیشتریه و دیو خشمگین خشکسالی! اپوشه دیو خشکسالی است که عامل تباه کنندگی زمین است و تیشتر (همان درخشان ترین ستاره ی آسمان10 ) به نبرد با اپوشه می رود. آن دو در هم می آمیزند و تشیتر شکست میخورد. تیشتر به نزد هورمزد می رود و علت ناکامی اش را کامل نبودن نیایش مردم و کافی نبودن قربانی ها بیان می کند! اهوره مزادا خود شخصا برای تیشتر قربانی میکند.و از آن پس همه ی مردم برای این که تیشتر بتواند بر خشکسالی فائق آید برای او قربانی میکردند. و پس از قربانی کردن برای تیشتر است که آب میتواند بی مانع در میان مزارع و رودها جاری شود. بسیار محتمل می نماید که بزهای نری که در کنار سرچشمه ی آب های جاری نقش شده اند ، نشانی از قربانیان انسان ها برای تیشتر باشند.قربانیانی که از ترس از خشکسالی به تیشتر اهدا شده اند و سنگ نگاره ها نشانی از آن ها برای یادآوری کردن به تیشتر است که ما برایت قربانی کرده ایم ، تو نیز آب ها را در رودها جاری کن.[4]

احتمال دیگری نیز بسیار واضح به چشم میخورد : ما ایرانی ها معتقدیم که همه ی اسطوره ها و داستان ها دنیا از ما شروع می شود ؛ هرچند که زیاد هم بیراه نیست ، به عنوان مثال تمامی ادیان امروزی جهان حتی ادیان سامی کاملا وابسته و شکل گرفته از میتراییسم هستند؛[5] اما در دنیایی که به راحتی اسطوره های ما به همه جا میرفته است بعید نیست که اسطوره های دیگران نیز به نزد ما آمده باشد." کوروکوپیا "[6] شاخ وفور نعمت بود ، بزی که با شکستن شاخ هایش به زئوس غذا می داد ، شاخ های او مملو از میوه های جادویی بود ، داستانی شبیه به داستان مشیه و مشیانه با این تفاوت که شاخ های بلند بزهای نقش شده در این داستان توجیه پذیر ترند.

مورد دیگری که نمیتوان به راحتی ازکنار آن گذشت نیز "بفومت"[7] می باشد.خدایی که خودش سری شبیه به بز دارد. بزی با ریش و دو شاخ بلند ، بفومت خدای زاد و ولد و باروری است ، خدای نیروی جنسی در آیین های طبیعت پرستی.شاید بتوان گفت که بز همواره نشانی از قدرت جنسی بوده است، به عنوان مثال در نشانه های هیروگلیف " آمون"[8]  یا خدا مذکر باروری مصری نیز با سر بز رسم شده است.و شاخ های بلند همواره نشانه ای از بی بند و باری جنسی بوده است.یکی دیگری از حدس هایی که میتوان در مورد این بزهای با شاخ های بلند زد این است که نوعی نماد پگانی از رابطه ی جنسی و باروری بوده اند.[9]

مسلما دانسته های ما از این نقوش رازگونه بسیار ناچیز و اندک است ، مطالعه ی بیشتر نقوش، بدست آوردن نشانه هایی از مردمانی که آن ها را حک کرده اند و تعیین سن دقیق نگاره‏ها با روش های پیشرفته میتواند راهگشای خوبی باشد برای کشف رموز آن ها.آنچه در این متون آوردم نگاهی نماد شناسانه به طرح بزها بود ، مسلما این نظریات نه کامل هستند و نه دقیق.بسیار خوشحال خواهم شد که نظر دیگر محققان و مورخان را نیز در مورد طرح ها بخوانم و بدانم . با این امید که با جمع بندی تمام نظرات بتوان به نظری دقیق تر و جامع تر دست یافت.


 

فصل دوم: شناخت ومقایسه اساطیر آب در تمدنهای بین النهرین و شرق وشناسایی عوامل تاثیر گذار بر آنها

اسطوره ها بازتاب سرشت آدمی می باشندوهمه نیازهاوآرزوهارا در خود دارند ونیازهای خواستگاهی انسان را بر آورده میکنند ولی این اساطیر در تمدنهای مختلف با هم فرق میکنند وحتی اساطیر یکسان بدلیل محیط ونحوه معیشت تفاوتهای بسیاری با هم دارند.

برای بررسی بهتر اساطیر (اساطیر آب) دربین النهرین وشرق آسیا را با هم مقایسه میکنیم مقایسه در سه بخش (تقدس،حاصلخیزی و طغیانگری)میباشد

در مورد تقدس اساطیر آب همه اساطیر در ادیان مختلف  به نوعی از تطهیر،پاک بودن وشستن گناهان آدمی نشات گرفته اند .ولی نحوه برخورد این اساطیر با هم متفاوت است .در مورد عامل حاصلخیزی اساطیر آب عامل خشکسالی باعث پدید آمدن این اساطیر می باشند ودر تمدنهایی که خشکسالی نداریم به این اساطیر کمتر توجه میشود .در مورد عامل طغیانگر اساطیر آب عوامل محیطی و وجود سیلابها وخرابیهای ناشی از طغیان رودها تاثیر می گذارد

این مقاله به بررسی این اساطیر پرداخته ونحوه برخورد مردم با این اساطیر را مورد بررسی قرار میدهد.

 

اسطوره از دیدگاه های مختلف مفهوم خاص خویش را می یابد و به این دلیل است که تعریف اسطوره در کاربردهای گوناگون متفاوت است . فریزرFrizer)) و تایلرTayleir)) اسطوره را حاصل تلاش انسان ابتدایی برای شناخت جهان می بیند اما از دید بردن این گونه از شناخت با «ذهن پیش منطقی» انسان آغازین پیوند دارد . از دید مولر(Moler) اسطوره گونه یی تبدیل مفاهیم استعاری به شبه واقعی است . استروس(Asterous) در نظریه ساختارگرای خود اسطوره را لایه ژرف و اندیشه انسانی می داند و از دید او معنی هر اسطوره بر اساس شکل آن تغییر می یابد و بدین سان معنی اسطوره چند لایه و در هر زمان معنی خاص خود را می یابد و نزد هر فرد و در هر جامعه برداشت های متفاوتی از آن وجود دارد. در روان شناسی اسطوره ها بازتاب سرشت آدمی است و همه نیازها و آرزوها و بیم های انسان را در خود دارند. اسطوره های آفرینش نیاز خواستگاهی انسان را بر آورده می سازند. اسطوره های بارداری پاسخگوی نیاز به بقا وتدام و ثبات اقتصادی است . اسطوره های قهرمانی در جهت الگو آفرینی است و ... (میرچاالیاده، تهران ۱۳۷۲ ، ص ۲۵ ، ۲۶ و ۲۷ )

 ازسویی دیگر این اساطیر در تمدنهای مختلف دارای کاربردهای گوناگون میباشند برای بیای بهتر موضوع

اسطوره آب را در تمدنهای بین النهرین وشرق آسیا بررسی می کنیم تا به شباهتها وتفاوتهای اساطیر در تمدنهای مختلف را بهتر درک کنیم.

چگونگی شکل گیری اسطوره ها دردوره های مختلف تاریخ

اسطوره ها با نظام شناختی انسان پیوند می یابد و با شکل زندگی انسان در دوره های مختلف زندگی و محیط جغرافیایی او ارتباط دارد. چنین است که مثلاً در اسطوره ها آفرینش کهن ترین دوره های زندگی «انسان اندیشمند» یعنی انسان دوره پالئونیک آسمان از سنگ است و اسطوره های سنگی را به چنین دوره ای میدانند و روایت ها یا نوشته آنها در فرهنگ مردم بدان دوره باز می گردند و در پیوند با شکل معیشت انسان یعنی گرد آوری خوراک و شکار جهان و موجودات آن از تخمی می باشد که بر اقیانوس آغازین شناور است و انفجار این تخم هستی راپدید می آورد۰(رکس وارنر،   مرداد و شهریور ۱۳۸۰ ، ص ۴۴ و ۴۵)

در اساطیر هند در روایت ودایی تخم زرین جهان پس از هزار سال شناور بودن بر اقیانوس آغازین منفجر می شود و از درون آن پورشر(Poursher) ، روح جهان هستی، بوجود می آید . پورشر احساس تنهایی می کند و خود را به  دو نیم می کند و با نیم خود جفت می شود و بعد به هیأت موجودات هستی در می آید . در روایتی دیگر از هند که زمان شکل گیری آن به دوره های بعد بازی می گردد . نارامانا بر اقیانوس آغازین شناور است و جهان به خواست او شکل می یابد ، از دهانش کلام ، از زبان او آب حیات و …هستی می یابد که شکل اسطوره روایتی ترکیبی از عنصر سنگ تا عصر آهن را در خود دارد. در همین محدوده اسطوره آفرینش جهان توسط برهما اسطوره ی ترکیبی و آخرین پرداخت آن از عنصر آهن است . در این روایت سرور جهان هزار سال بر اقیانوس آغازین درون تخمی نهفته است و از ناف او نیلوفری رخشان به شکل هزار خوشه سر می زند و همه جهان را در بر میگیرد . برهما از درون این نیلوفر فرپدیدار می شود و نخست نادانی را می آفریند که به هیأت زنی است و از او موجودات شب زاده می شوند که زمان شکل گیری چنین روایتی بی تردید از روزگار رواج و شکل گیری جامعه پدر تباری است، موجودات شب که گرسنه اند . برهما را پاره می کنند و برهما از آنان می خواهد که پدر خود را نخورند و گروهی که از پدر فرمان نمی برند راکتس نام می گیرند و چنین عنصری ، در این اسطوره یاد‌آور عقده پدر کشی است . (میرچاالیاده ،سال ۱۳۷۳ ، ص ۳۵ و ۳۶)

درنمودی دیگر از آثار سده سوم پیش از میلاد در چین کائوس یا بی شکلی آغازین پیش از پیدایی آسمان و زمین چونان تخمی است که پان گو از او زاده می شود و پان گو پس از هجده سال می میرد و عناصر طبیعت از تن او شکل می گیرد ، انسان ها از کپک روی تن پان گو هستی می یابند . با تحول معیشت و ابزار کار و تکامل دست و مغز در دوره نو سنگی آفرینش انسان از گلی است که موجودی اسطوره ای آن را پیمانه می زند.

در اسطوره های آغازین عصر نوسنگی به سبب رواج کشاورزی و دگرگونی معیشت انسان آفرینش انسان از نباتاتی است که تا حدی شکلی انسانی دارند. اسطوره های گیاه خدایان همه از آثار دوره نوسنگی است و چنین است که ساختار اساطیر هر دوره با نظام معرفتی و شناختی انسان پیوند دارند(میرچاالیاده ، سال ۱۳۷۳ ص ۴۵ و ۴۶).

محیط و نحوه معیشت تأثیر بسزایی بر اساطیر هر تمدن دارد به گونه ای که تنوع بسیاری بین اساطیر یکسان در تمدنهای متفاوت مشاهده می شود. برای بررسی دقیق تر نحوه این تأثیرات ،اسطوره آب که به نوعی در تمامی تمدنها وجود دارند مورد بررسی قرار گرفته و عناصر تأثیر گذار بر آن بررسی می گردد. وبه منظور دستیابی به نتیجه مطلوب دامنه تحقیق را محدود کرده و اسطوره های شرق (چین ) و بین النهرین (ایران،هند و مصر ) مورد مطالعه قرار گرفته است . برای مقایسه بهتر اسطوره های  آب تمدنهای شرق و بین النهرین و عوامل تأثیر قرار بر آنها این عوامل را می -توان به ۳ دسته کلی تقیسم کرد و تمدنها را بر اساس این سه ویژگی با هم مقایسه کرد :

۱.       اسطوره آب به عنوان عامل مقدس باشد .

۲.       اسطوره آب به عنوان عامل طغیان باشد .

۳.       اسطوره آب به عنوان عامل حاصلخیزی باشد .

 

شناخت کلی از تمدنهاواسطوره های شرق (چین )و بین النهرین(ایران ،مصر،هند)

۱) تمدنهای شرق

چین

          پرداختن به کشور عظیمی که تاریخ مدون سه هزار ساله و فرهنگی ژرف دارد کاری دشوار است. چین دارای شرایط اقلیمی متفاوت است . منطقه شمالی چین دشت ها و سرزمین های مرتفع و مناطق کوهستانی را در بر می گیرد. هوای این منطقه قاره ای و متنوع است . جنوب رود زرد در منطقه سوم قرار دارد و محدودة شمال رود یانگ تسه(Yang tise kiang) تا عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و ناحیه جنوبی آن در مرز غربی  کوهستان زین ینگ را در بر می گیرد . زمین های این منطقه غالباً  ناهموار و تپه ای است و در امتداد دره یانگ تسه به جانب جنوب رودها و دریچه های متعددی قرار دارد. بر این دو مجموعه دو منطقه حوضه سیچوان و دشت ساحلی را باید افزود که در این منطقه بارندگی بسیار فراوان است .

مردم چین باستان می اندشیدند زمین محاط در آب و در هر سوی آن دریایی بزرگ قرار دارد. در برخی از اسطوره -ها و از آن شمار اسطوره (پان – گو)(Pan-gou) زمین بر اقیانوس آغازین شناور است بخش شرقی چین ساحلی است و به دریا می انجامد اما به احتمال قوی در آن روزگار از وجود چنین دریایی آگاهی نداشتند و برای تبیین این نظر باید به نکته دیگری توجه داشت . زمین در این اسطوره ها هرمی شکل است و باران از کناره هرم به پایین سرازیر می شود و به بدین دلیل بود که زمین را محاط در آب می دانستند. (حسین ابراهیمیان ،مهر و آبان ۱۳۸۱ ، ص ۳۱ و ۳۲)

 


 

۲) تمدنهای بین النهرین

۱-۲ مصر

          مراد از مصر باستان محدودة حاصل خیز دره نیل و جایی است که حاصل خیزی آن از برکت طغیان های سالانه نیل فراهم می گردد. شرایط اقلیمی این محدوده از مصر باستان بگونه ای بود که همیشه محدوده های کناره نیل مردمان صحاری را به سوی خود می کشاند و کوچندگان بدین مناطق پس از مدتی در این سرزمین های حاصلخیز اسکان می یافتند و با بهره ور شدن از این شرایط به کشاورزی و تمدن شهرورندی  روی می آوردند. شرایط کشاورزی این مناطق چندان مطلوب بود که طی پنج ، شش هزار سال، اقتصادی شکوفا و شهرهای بسیاری را به وجود آورد. در این محدوده از مصر نیروهای طبیعت مورد توجه بود و خدایان مصریان باستان کناره های نیل به گونه ای با طبیعت پیوند داشتند. شرایط مطلوب کناره های نیل آیین ها و آداب خاصی را پدید آورده بود که بیشتر ازبیم از دست دادن این شرایط مناسب فراهم می شد.

در همه  شناخت های مصر نخست تپه آغازین از دل اقیانوس سر بر می آورد که کاهنان چهار مرکز بزرگ کیش هر یک مدعی بودند که معبد آنان بر این تپه آغازین بنا شده بود. نخستین هرم بی شک هرمی نمادین و نماد نخستین تپه ای بود که از دل اقیانوس نون سر بر آورد؛ و نیز به پلکان کناره های نیل مانند بود پلکانی که برای اندازه گیری طغیان سالانه نیل به کاری رفت و از آن جا که هر سال زمین های بسیاری در طغیان نیل غرق می شد و دیگر بار پس از نشستن طغیان پدیدار می شد این تصور پیش آمد که زمین بر آمده از اقیانوس آغازین نیز روزی به زیر طغیان اقیانوس نون فرو خواهد رفت . به همین دلیل چهار غوک نر و ماده و خدایان مار سر پاسدار نون بودند. (ورونیکا ایونس ، چاپ اول  ۱۳۷۵ ، ص ۹ و ۱۰)

 

۲-۲ هند

          تمدن هند یکی از کهن ترین تمدنهای تاریخ جهان است و گستره اساطیر آن سراسر دوره تاریخی و پیش از آن را در بر می گیرد. اساطیر هند از اسطور ه های غالب سرزمین های دیگر -  به ویژه غرب - متمایز و هنوز بخشی از فرهنگ زنده ای است که  عده کثیری از توده مردم فرهیخته این سرزمین بدان توجه دارند.

در هند آیین ها آشکار و نهان، از اساطیر چون ماخذی نمادین برای تشریح اندیشه های فلسفی بهره جسته اند . تغییرات اجتماعی و فلسفی موجب تحول این اساطیر شده است . علاوه بر آن تلاش کاهنان یا برهماییانی که در جستجوی قدرت و تأثیر نهادن بر توده ها، از اساطیر و باورهای ابتدایی و خدایان کهن همین مردمان یاری جسته اند . (ورونیکا ایونس ،چاپ اول ۱۳۷۳ ، ص ۱۰ و ۱۱)

۲-۳ ایران

          ایران سرزمین تضادها ی بزرگ است سرزمین بیابانها وجنگلها ،سرزمین کوههای پربرف ودرههای سرسبز جغرافیا به ناچار بر فرهنگ تاثیر گذاشته وجای شگفتی نیست که در ایران شماری از فرهنگ های گوناگون وجود دارد که هر کدام به نوبه خود اسطوره های گوناگون را آفریده اند

          کهن ترین دوره زندگی آریا زمانی است که آریاییان را در پهنه جهان دارای اعتقادات معنوی و روحانی می بینیم . که می توان آنرا طبیعی محض نامید ، و آن بر حسب نوع زندگی (یعنی چادر نشینی ) بود، آنها قوای طبیعت را مانند آفتاب ، آسمان ، آتش و زمین که به منزله مادری مهربان به حساب می آمده می پرستیدند. در برابر این نیروهای مفید ، نیروهای زیان بخش طبیعت وجود داشته که مظاهر آنها را می توان به صورت تاریکی و خشکی و کم بارانی مشاهده کرد. (جان هینلز، سال ۱۳۷۳، ص ۱۱ و۱۲)

 


 

فصل سوم: شناخت اسطوره آب به معنی (مقدس بودن)در تمدنهای شرق و بین النهرین و مقایسه آنها

اساطیر بین النهرین ( ایران ، مصر ، هند )

۱-۱ایران

          آناهیتا((Anahita (ناهید ) در ایران به عنوان اسطوره مقدس شناخته می شود اردوی سور آناهیتا ایزدبانوی همه آبهای روی زمین و سرچشمه اقیانوس کیهانی است او بر گردونه سوار است که چهار اسب او را می کشند (باد ، باران ، ابر و تگرگ) و سرچشمه زندگی و پاک کننده تخمه هرنر و زهدان هر ماده است (نشانه پاک و مقدس بودن ) و بدلیل ارتباطی که با زندگی دارد جنگجویان در نبرد، زنده ماندن را از او طلب می کنند .

          ناهید همواره به صورت یک دختر جوان و برومند و خوش اندام نمایان می شود و در زمان هخامنشیان از قرب و منزلتی بسیار برخوردار بود و به همراه مهر و اهورامزدا مثلثی را تشکیل می داد که اساس دین هخامنشیان را تشکیل می داد . ( جان هینلز، سال ۱۳۷۳،ص ۳۸ ، ۳۹)

۲-۱ هند

          الف:گنگا:گنگا (gengoa)نخستین دختر هیاون و منار رود مقدسی است که سه بار شهررا برهمارا تا قله دور می زند گنگا برخلاف میل خود به زمین فرو می افتد و از درون موهای شیوا به هفت شاخه تقسیم می شود و رود گنگ یکی از این هفت شاخه است . به اعتقاد هندوان گنگا مقدس ترین رود می باشد و آنجاست که همه زائران به زیارت می پردازند و در رود غسل کرده و از گناهان خود پاک بیرون می آیند و همینکه گنبدها و مناره های معابد شهر بنارس را می بینند از شدت شوق و وجد به سجده می افتند و خاک بنارس را بر فرق خود می افشانند . در ساحل شمالی رود غسلهای بزرگی به نام گات ساخته می شود که در آن زوار غسل می نمایند تا بعد از برگشت به وطن از گناهان گذشته و آینده خود طاهر شوند. (ورونیکا ایونس ،چاپ اول ۱۳۷۳، ص ۲۵ )

        ب: سرسوتی (seir soutia):‌خدای بانوی آبهای هند رودی است که از هیمالیا و سرزمین کهن آریا به جانب غرب سرازیر می شود ۰می گویند در روزگار کهن این رود به دلیل پاک کنندگی و باروری  و قدرت حاصلخیزی و زلالی و جاری بودن به دریا مورد تکریم قرار داشت . ( ورونیکا ایونس،چاپ اول ۱۳۷۳،  ص ۱۵۸)

۳-۱ مصر‌

          رود نیل(Niel) اسطوره مقدس می باشد این رود تاثیر همه جانبه بر زندگی مصریان داشت رودخانه مصر را به مثابه خدایی می پرستیدند و چنان مقامی در اساطیر و آینهای مصری داشت که هم تراز آن را در مورد رودهای (لسومر)و(اکو) نمی بینیم دین مصریان بی نهایت سیال است و اسطوره ها و اوصاف خدایان به شیوه ای گیج کننده درهم ادغام شده اند. (ورونیکا ایونس،چاپ اول ۱۳۷۵، ص ۱۶۱)

 

۲) اساطیر شرق

  چین:

          اژدها:اژدها در اساطیر چین مقدس است و عامل و ریزش باران و نماد خاقانی است اژدها باران آفرین و دربر دارنده  عنصرنرینگی و مثبت جهان یعنی یانگ است اژدها رمز ضربآهنگ حیات می باشد . زیرا اژدها ، نمودار روح یا فرشته آبهاست که چین و شکنج های موزون و هماهنگش به زندگانی ، توشه و مایه می رساند و تمدن آفرینی را ممکن می گرداند اژدها آبها را گرد می آورد و موکل باران و بارندگی است به هنگام خشکسالی تصویر اژدها را ترسیم می کنند و بارش آغاز می شود در چین ، اژدها ، نشانه آسمان وآب است وهمواره به امپراطور مربوط می شود که نمودگار وزن و ضرباهنگ کیهان است و بخشنده باروری به زمین در اساطیر چینی که واجد ساختار فلات قاره اند اژدها مظهر آبها ، همواره از فضایل و مواهب آسمانی بیشتری برخوردار است ۰باروری مرهون آب ، در منطقه ای فوقانی در ابرها متمرکز است  که به آبهای روی زمین منتقل میکنندکه به موجب آنها اقیانوس مبنای هر واقعیت و بخشنده همه نیروها و قدرتهامیشوند واین تقدس را بهتر حفظ میکنند( حسین ابراهیمیان ،مهر و آبان ۱۳۸۱ ،  ص ۳۷ و ۳۸ )

 

۳) مقایسه اساطیر آب (عامل تقدس ) در تمدنهای شرق و بین النهرین

          معانی و مفاهیمی که در مورد تقدس اساطیر آب در شرق و بین النهرین می باشد نشان می دهد که در هر دوی این ادیان اساطیر آب (به معنی اساطیر مقدس ) دارای خواص تطهیر و پاک بودن می باشند یعنی تجدید حیات (شستن گناهان ) و نشانه باروری است به طور مثال در هر کسی در آب فرو رود می میرد و مانند یک کودک بیگناه به دنیا دوباره برمی گردد.

          ولی شکل این پاک بودن در این دو ادیان متفاوت است مثلا در مورد اساطیر شرق با غسل (فرو رفتن در آب) و یا پاک کردن تخمه مردان و زهدان زنان در هنگام تولد این تطهیر پاکی صورت می گیرد یعنی ذاتا آب عامل تطهیر و پاکی است و اکتسابی نیست ولی در چین این مواهب و پاکیها را به آسمان نسبت می دهند که از طریق ابرهایی که در بالای منطقه رودها و دریاها متمرکز شده اند به دریاها و رودها منتقل می شود

        تفاوت دیگر این دو ادیان این می باشد که اسطوره آب مقدس در بین النهرین نهادی از زن می باشد مانند (آناهیتا در ایران ، گنگا در هند و یا نیل در مصر ) ولی در شرق (چین) این اسطوره نمادی از یک موجود افسانه -ای (اژدها ) که ویژگی نرینگیش مورد توجه می باشد .

 

شناخت اسطوره آب به معنی (حاصلخیزی)در تمدنهای شرق و بین النهرین و مقایسه آنها

۱)اساطیر بین النهرین ( ایران ، مصر ، هند )

۱-۱ایران

        تشتیر(Tesh Tir):در ایران اسطوره ای به نام تشیر اسطوره حاصلخیزی آب می باشد تشیر «ستاره تابان و شکوهمند»‌نخستین ستاره و اصل همه آب ها و سرچشمه باران و باروی است . که با نبرد کیهانی با اپوشه دیو خشک سالی که تباه کننده زندگی است درگیری وارد پس از بارش قطرات باران توسط باد به این سو و آن سو می رود و دریایی را که آنسوی قله البرز است تشکیل می دهد این دریا چنان عظیم است که هزاران دریاچه را که عبارتند از چشمه های ایزدبانو در میان می گیرد این دریا خود دربردارنده همه زندگی هاست و بسیار را زناک است۰(جان هینلز، سال ۱۳۷۳،ص ۳۶و۳۷)

۲-۱ هند

          سرسوتی(Seir sotia) : رود سرسوتی خدا بانوی آب و رودی است با همین نام که از هیمالیا و سرزمین کهن آریاییان به جانب غرب سرازیر است می گویند در روزگار کهن این رود و خدا بانوی آن به دلیل پاک کنندگی باروری و قدرت حاصلخیزی و زلالی و جاری بودن به دریا مورد تکریم قرار داشت . سرسوتی خدای بانوی هنرهای خلاق و شعر و موسیقی در اسطوره ها می باشد . (ورونیکا ایونس ،چاپ اول ۱۳۷۳، ص ۱۵۸)

۳-۱مصر

        الف) خنوم (Kenoem): خنوم به معنی آفرینده و او را خدای آب خنک و یکی از خدایان کهن نخسیتن آبشار نیل در مصر علیا می دانستند می گفتند که نیل در جزیره الفتنین (آسوان) از جهان زیرین یا دومین اقیانوس نون از طریق دو مغازه به زمین راه می یابد و بدین سان خنوم با عنصر اولیه حاصلخیزی در مصر پیوند داشت و هم او بود که آب نیل را به دو بخش تقسیم کرد .

          مرکز اصلی کیش خنوم در جزایر فیله و آسوان قرار داشت و به روزگار فرمانروایی جبر و به هنگامی که در مصر هفت سال پیاپی خشکسالی پدید آمد برمیگردد هزار جریب از زمینهای آسوان  وقف خنوم قرار گرفت و خنوم با آب نیل مصر را از قحطی رها نید او را با هیات خدایی با دستان گشوده و در حالیکه نیل از دست او جاری است ترسیم کرده اند . ( ورونیکا ایونس،چاپ اول ۱۳۷۵،  ص ۱۶۶)

          ب) حاپی(Hupi) :حاپی خدای نیل می باشد تلفیقی از خدای جهان حاصلخیزی و طغیان می باشد . حاپی آبیار چراگاههای گله ، گاوهای رع و انسان ، فراهم کننده آب واحدهای بیابان ، فرو برنده شبنم از آسمان می دانستند حاپی در این روایت پاسدار و سرور خدایان زمینی حاصلخیزی و آفرینش و روزی بخش مردمان و نگهدارنده نظم خدایی است . حاپی به هیات مردی با ریش آبی یا سبز و دارای سینه زنانه که نهاد حاصلخیزی است ترسیم می کردند . ( ورونیکا ایونس،چاپ اول ۱۳۷۵،  ص ۱۶۸)

 

۲) اساطیر شرق

 چین

          در چین به اساطیری که نقش حاصلخیزی را داشته باشند توجه چندانی نشده است . چون تمام رودهای چین مانند (رود زرد ) رودهای پرآب بوده و بیشتر با طغیان و سیلهای بزرگ همراه بوده و چون خشکسالی در چین کمتر به وقوع می پیوست آنها نمادی برای حاصلخیزی آبها نداشتند .

۳) مقایسه اساطیر آب (عامل حاصلخیزی ) در تمدنهای شرق و بین النهرین

          معانی و مفاهیمی که از این دو تمدن می توان استخراج کرد بدینگونه است که آب در ادیان بین النهرین به علت خصوصیات اقلیمی که وسعت زیادی از سرزمین با کمبود آب مواجه بوده است و خشکسالیهای طولانی مدت در ایران ، مصر و هند ، … بوجود می آمد در نتیجه نیاز به اسطوره ای برای آفرینش آب و حاصلخیز کردن سرزمین بیشتر مورد توجه قرار می گرفت ولی در ادیان شرق (چین ) این موضوع کاملا به صورع برعکس نمایان می شود و بدلیل حاصلخیز بودن زمینهای چین با کمبود آب مواجه نبوده و نمادی برای حاصلخیزی آبها نداشتند . در نتیجه تقدس در مورد اساطیر بین النهرین بیشتر از ادیان شرق بوده و مراسم و آیین هایی برای تکریم و سپاس از اساطیر رودها برای حاصلخیز شدن زمینها انجام می شد که در باور مردم بسیار تقدس یافته بود .

 


 

شناخت اسطوره آب به معنی (عامل طغیانگر)در تمدنهای شرق و بین النهرین و مقایسه آنها

۱)اساطیر بین النهرین (مصر ، هند)

۱-۱هند:

          الف) انیدرا (Enidra):انیدراخدای توفان و پدید آورنده رعد است آنچه غالبا در تندیس ها و تصاویر انیدرا در دست راست او دیده می شود  سلاح رعدآفرین نام دارد انیدرا را به هیات شاه آریایی جنگ جو با پوستی زرین و سوار بر اسب یا ارابه طلایی که دو اسب کهربا با بال دام آویخته و افشان آن را می کشند تصویر شده است .

          اسطوره باران و شکست دهنده اهریمن خشکسالی نزد دهقان هند از مقامی بزرگ برخوردار می باشد.  (ورونیکا ایونس ،چاپ اول ۱۳۷۳، ص ۱۴۴)

        ب)شیوا (Shivo): یکی از خدایان سه گانه هند است شیوا خدایی سرخ طوفان‏ها و آذرخش، خدایی دهشتبار ساکن کوهستان ها و خدای طبابت است . (ورونیکا ایونس ،چاپ اول ۱۳۷۳، ص ۱۴۸)

          پ)رودره(Rouddere): رودره به معنی غرنده از خدایان کوچک توفان و بادها می باشد و گاه تجسم زمینه های مختلفی از وحشتبازی و نیکوکاری می باشد رودره ترسبار چون مردی سرخرنگ یا تیره خام بدخو، کشنده ، غرنده چون حیوانی وحشی و سوار بر گراز ترسیم می شود و خدائی غارتگر و سرور دزدها و تیراندازان آسمانی است . ( ورونیکا ایونس ،چاپ اول ۱۳۷۳، ص۱۵۲)

۲-۱مصر:

          الف)ساتیس(Satiss):مرکز کیش ساتیسی (ساتت یا ساتی) در جزیرة سحیل در نزدیکی آبشار نیل و این خدا بانو جای حکت را غصب کرد . و دومین خود تثلیث جزیرة آسوان و خدابانو پدیده آورندة طغیان نیل شد . ساتیس را در حالت جاری ساختن آب نیل ، بیرون از بستر خود  ترسیم کرد ه اند . (ورونیکا ایونس،چاپ اول ۱۳۷۵،  ص ۱۷۵)

          ب)حاپی (Hapi):حاپی در نقش خدا طغیان گر ظاهر شده و چنین بود هر سال مرا سمی آئین تشیع کالبد او  به هنگام طغیان نیل برگزاری شد .حاپی در این روایت تجسم آب نیل و اوزیریس نماد حاصلخیزی آن بود. و علت طغیان را بدلیل ریختن خوی پلید افراد در داخل رود نیل می دانستند. ( ورونیکا ایونس،چاپ اول ۱۳۷۵،  ص ۱۶۸)

 

۲) اسطوره های شرق

چین

          رودها و نهرهای چین را هر یک خدا و روحی خاص خویش است . بزرگترین رودخدا (هوبو)نام دارد که نام دیگر او بینگ – ای و خدای رود زرد است .

          الف) رود زرد:در گذشته رود زرد را خدای چین می دانستند . مسافرانی که از رودهای بزرگ چین و به ویژه رود زرد می گذشتند در کنار رود فربانی می دادند و دادن نذورات سالیانه از وظایف مهم ساکنین سواحل رود بود . این اسطوره ها از قدمت مسائلی چون خطر سیل و توفان و خشکسالی سخن می گویند و هنوز هم این مسائل از مشکلات بزرگ مردم این دیار است و به باور مردم طغیان رودها ، در این اسطوره ها پاسخ گناه وخطا کاری است( حسین ابراهیمیان ،مهر و آبان ۱۳۸۱ ،  ص ۳۹ )

          ب) یو(You) : اسطوره ای است که مقداری خاک جادویی از هوانگ وی گرفته و با آن خاک سرچشمه رودها رابسته و کوه هایی برای جلوگیری از سیل ایجاد می کند در کوه ها سوراخهایی بزرگ برای عبور آب ها پدید آورد و آب ها را به سوی دریاها هدایت کرد . بدین ترتیب زمین را از خطر سیل و طوفان نجات داد. (حسین ابراهیمیان ،مهر و آبان ۱۳۸۱ ،  ص ۴۲و۴۳ )

 

۳) مقایسه اساطیر آب (عامل طغیانگری ) در تمدنهای شرق و بین النهرین:

          تقریباً همه روایات طوفان به تصور ناپدید شدن نوع بشر در آب و تأسیس دورانی نو با بشریتی نوین مربوط می شود دورانی بر اثر نوع فاجعه ای از بین می رود. و زمانه این گونه انسانهای نو برآن چیره اند آ‎غاز می گردد.

          نکته جالب توجه این است که مکانهایی که در طبیعت آب به صورت طغیانگر وجود ندارد و یا اثرات آن بسیار ویرانگر نیست نوع بشر توسط عناصر دیگری نابود می شود. به عنوان مثال گر چه آبهای سیلابی نیل گاهگاهی بیش از حد بالا می آمد، اما در زندگی مصریان پدیده ای که بتواند همسنگ سیلابهای ویرانگر دجله و فرات باشد روی نمی داد. از این رو اساطیر مصر به اسطوره ای که چنین نابودی نوع بشر به وسیله سیل باشد برخورد نمی کنیم . ولی در بین النهرین رودهایی همچون سند و گنگ ودجله و فرات به نوعی طغیانگر بودند و برای جلوگیری از طغیان این رودها هر ساله مراسمی برای تکریم رود بر پا می شد و نزورات و پاداشهایی نیز به اسطوره های طغیان رودها داده می شد این کار در تمدنهای شرق بیشتر به چشم می خورد زیرا طغیان رودها مسئله اصلی در چین بوده تا جایی که اسطورة یو مهار کننده طوفان و سیلابهای رودهای چین می باشد .

          اساطیر آب در هر قسمتی به نوعی ظاهر گشته است و به لحاظ تأثیر گذاریشان بر زندگی مردمان در هر تمدنی مورد توجه بوده اند اما ویژگیهای آن بدلیل کار کرد ، مفهوم ،‌شرایط تاریخی ، جغرافیایی و اقلیمی و فرهنگی و نحوه معیشت مردم شکلی خاص به خود گرفته است . در ایران به لحاظ خشکسالی و کمبود شدید آب ، اسطورة آناهیتا ازتقدس و اهمیت ویژه ای پیدا می کند و باعث می شود که آب در ایران مظهر تقدس و پاکی شود و مورد پرستش قرار گیرد. اما این تقدس در تمدنهای شرق مانند چین دیده نمی شود به لحاظ اینکه کمتر دچار خشکسالی می شدند.

          اما در چین به علت وجود رودهای متعدد برای هر رود خدایی وجود دارد طغیان رودها در ادیان شرق مسأله اصلی بود تا جایی  که اسطوره هایی برای مهار طوفان و سیلابهای رودهایشان داشتند ولی در ادیان بین النهرین این موضوع اهمیت کمتری داشته و طغیانهای رودهای دجله وفرات بیشتر از بقیه رودها بین النهرین می باشد.

          اساطیر آب در مصر نشأت گرفته از رود نیل می باشند نیل به لحاظ تأثیری که بر حاصلخیزی منطقه می گذارد طغیان آن مورد توجه است . مردم و تکریم و تقدیس بسیار به آن می دادند. همان تقدس و تکریم در هند برای اسطورة رود گنگ می بینیم ولی این رود علاوه بر تقدسش به دلیل طغیانهای زیادش باعث ترس و وحشت مردمان هند می شد و دلیل آن را به علت ناپاکی و گناه مردمان کنار ساحل می دانستند که باعث خشم اساطیر رود گنگ می شد.

          در ایران هیچ رودی مقاوم ارزش رود زرد یا گنگ و یا نیل را ندارد و عامل تقدس اهمیت ویژگی دارد و به گونه ای که با غوطه ور شدن در آب و خروج از آب تکرار عمل تجلی صورت در آفرینش کیهانی ، پیوند با آب ، همواره متضمن تجدید حیات است زیرا از سویی در پی هر انحلالی (ولادتی نو ) هست .

        سورناسپهبد سورنا (رستم سورن پهلو) (۵۲-۸۲ پیش از میلاد) یکی از سرداران دلیر سپاه ایران در زمان اشکانیان است.

سپهبد سورنا (رستم سورن پهلو) (۵۲-۸۲ پیش از میلاد) یکی از سرداران دلیر سپاه ایران در زمان اشکانیان است.

زندگی[10]

سورنا سردار دلیر پارتی معاصر اشک سیزدهم، ارد اول (قر. اول ق م.) وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را داشت و بسبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را بکمر بندد. سورنا ارد را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد و اول کسی بود که بر دیوار شهر مذکور بر آمد و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت، مع هذا بحزم و احتیاط و خردمندی شهره بود و بر اثر این صفات کراسوس سردار رومی را مغلوب کرد، چه نخست جسارت و تکبر کراسوس و یأسی که بر اثر بدبختیها سورنا را دست داده بود، به آسانی ویرا در دامهایی افکند که سورنا برایش گسترده بود. با وجود این ارد بجای اینکه سورنا را پاداش نیک دهد، بر او رشک برد و نابودش کرد.[11]

سورن یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ ، در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظریف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر می بست . وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد. (نمونه دیگر این واِِژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند بکار رفته است.) از دیگر نام آوران این خاندان ویندهفرن (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان و بلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد.

ژولیوس سزار (Julius)، پومیه (Pompee) و کراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمینهای پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، به طور مشترک اداره می کردند. آنها در سوم اکتبر سال 56 پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران را گرفتند.

کراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان ، یعنی شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران، دستیابی به گنجینه های ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر می پروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. وی فاتح جنگ بردگان و درهم کوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود.

کراسوس (رییس دوره ای شورا) با سپاهی مرکب از42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد (اشک13) پادشاه اشکانی ،سورن سردار نامی ایران را مامور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومی ها کرد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از میلاد در جلگه های میانرودان (بین النهرین) و در نزدیکی شهر حران یا کاره (carrhae) روی داد. در جنگ حران، سورن با یک نقشه نظامی ماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. کراسوس و پسرش فابیوس Fabius (پوبلیوس) دراین جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومی ها موفق به فرار گردیدند.

روش نوین جنگی سورن، شیوه جنگ و گریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زره پوشان اسب سوار، تیراندازان ورزیده، نیزه داران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیاده نظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود.

افسران رومی درباره شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورن فرمانده ارتش ایران در این جنگ از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی از آب حمل میکرد و مانند ما دچار تشنگی نمیشد. به پیادگان با مشکهایی که بر شترها بار بود ، آب و مهمات می رساندند. سربازان ایرانی به نوبت با روش ویِِژه ای از میدان بیرون رفته وبه استراحت می پرداختند. سواران ایران توانایی تیر اندازی از پشت سر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کرده اند که با آنها توانستند پای پیادگان ما را که با سپرهای بزرگ در برابر آنها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست کرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبین های دوکی شکل بودند که با دستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پی درپی پرتاب می شد. شمشیرهای آنان شکننده نبود. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده می کرد و مانند ما خود را سنگین نمی کرد. سربازان ایرانی تسلیم نمیشدند و تا آخرین نفس باید می جنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را به طور کامل از دست داده و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.

جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار می رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومی ها پس از پیروزی های پی درپی برای اولین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.

همانگونه که دولت بزرگ هخامنشی در مرزهای خود در باختر برای نخستین بار با گسترش و کشورگشایی یونان برخورد کرد و پیشرفت یونان را در شرق و آسیا متوقف گردانید، دولت جهانگیر روم نیز در پیشرفت مرزهای خود در خاور، با سد قدرتمند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی سورن بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور گردید و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استانهایی از ایران گردیدند. رومیها برای جلوگیری از شکست های آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند ، به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.

بد نیست یادآوری شود که سورن پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند به زیر افکند. سورن در این هنگام بیش از 30 سال نداشت.

اما شوربختانه سورن هیچ بهره ای از پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی، سپهسالار دلاور ایرانی را به شهادت رساند؛ پس از این رویداد ناگوار ارتش ایران دچار ضعف گردید و دیگر نتوانست در خاورمیانه و شام پیشروی نماید و در برابر روم تنها به مقاومت و دفاع پرداخت.

ایران باستان، سرشار از حضور نیروهای ماوراءالطبیعه، اشکال، فرمهای انتراعی و مراسمهای  آئینی است. هر یک به نوعی واقعه خلقت و رستاخیز را به صورت تمثیلی بازسازی و تکرار می کنند.بشر آن زمان همواره در آرزوی زندگی پس از مرگ،‌ تکرارهاو نوشرنهای طبیعت را دلیلی برتکرار خلقت و سندی برای حقیقت رستاخیز می دانست و باور داشت که هر یک از عناصر قدسی به شیوه ای جادوِیی پس از مرگ، زندگی را از نوآغاز می کنند. ارزشهای رمزی  ومذهبی عناصر طبیعت باعث می شد، هر بار که این عناصر را با آئینی خاص هم سوی آرمانهای خود می نمایند، مطمئن شوند، جلوه قدسی آن عناصر و تمامی نیروهای  جادوئی  مربوط به آن را، ترغیب به خلقت، و تحقق آرمان بی مرگی نموده‎اند.

 

ویژگی های قدسی عناصرطبیعت درایران باستان

انسان عصر جدید تامدتها آثارهنری به جای مانده از نیاکان  ماقبل تاریخش  راهمچون خط  خطیهای کودکان اشکال بدوی، ناپخته، فاقد  بیان هنری، وحتی بی ارزش وبی معنا می پنداشت.  اما ارتقای دانش نسبت به این آثار، یافتن وجوه تشابه میان آنان، وسیر در ابعاد مختلف  زندگی انسان اولیه، نیازها وبا ورهای او، رفته رفته پرده از ابهامات برداشت وبه این آثار گنگ ومرده ، زبان جان بخشید. گرایشات قدسی نیاکان مابه عناصر طبیعت  وطبقه بندی آن، و به طور روشن تر "اسطوره های ایرانی، هنوز پایگاه والا و علمی خود را درجهان نیافته است، درحالی که  یکی از پایه های اساطیر و فرهنگ  غنی هندو اروپایی و هندو ایرانی  است ودر نتیجه ، جزو پایه های فرهنگی جهان به شماره میرود . " (نتیجه گیری دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور از بررسی اساطیر ایرانی در کتاب " زیر آسمانه های نور " به نقل از خبرگزاری میراث فرهنگی گروه فرهنگ و هنر)

در بررسی ویژگیهای قدسی عناصر طبیعت در ایران باستان با مشکلات مختلفی از قبیل کمبود اسناد، در دسترس نبودن آثار به دست آمده وعدم توجه به کاوش وتحقیق که از گذشته به مارسیده روبروهستیم.

 

نیروهای جادوئی وقداستهای ماورای طبیعت درایران

زندگی در فلات ایران از عصر حجر وجود داشته است. یادگارهایی از نقاشی های انسان غارنشین در مناطقی از لرستان یافته شده ،  که عمر آنهابه حدود ۱۰۰۰۰ سال می رسد.این نقش های انتراعی و شکلهای مجرد برای آنان خواص آموزشی  وجادوئی داشته است .وآنها با اعتقاد به این جنبه هاو خواص ماوراء طبیعه آنها، می دانستند که بر نیروهای تحدید کننده ، چیره میگردند .

رمزها درهر چیزی که بشر آن رابه کاربرده، حس کرده ،دیده ودوست داشته، توانسته مبنای قداست باشد می توان تصور کرد که جانور یا گیاه عمده ای نیست که درطول تاریخ، از قداست بهره مند نبوده باشد.[12] بعلاوه انسانها بر این باور بودند که هریک ازعناصرطبیعت  وجهان چون خورشید، ماه، کوه، زمین ، آسمان، زیرزمین، دریا وحتی ابزارهای تمدن ساز، مالکانی در آسمان دارند. از طرفی همواره تلاش می نمود، در خلق نقش های انتزاعی و شکل های مجرد، بازسازی مثالی وتکراری واقعه خلقت را به منظور دوری از مرگ ورسیدن به جاودانگی انجام دهد. درحقیقت برای دست یابی به نیروهای جادوئی وقدسی ماوراء الطبیعه، راهی جز بازسازی آنهادر زمین نمی شناختند.

 

بیزاری از نیستی وتکرارتمثیلی رستاخیز

۲۵۰۰  سال پیش از میلاد مسیح هیت ها، میتائی ها وکاسی ها به فلات ایران مهاجرت  کردند  ودر دره های سرسبز رشته کوه های البرز  ساکن شدند . با مهاجرت کاسی هاهنر شکل تازه ای  یافت اگرچه  به گفته علی نقی وزیری مؤلف کتاب تاریخ عمومی  هنرهای مصور، فرم آثار این دوره اصلا“  نزدیک  به طبیعت نیست، وتنها از طبیعت، گیاهان وحیوانات نشانه هایی را برگرفته است. اما به وضو ح می توان بارمزنگاری اشکال جانوران ردپای عناصر طبیعی را در اندیشه آنان یافت.

بزکوهی، گاونر، حیوانی افسانه ای شبیه شیر بالدار، ماروخرس از حیواناتی  هستند که بر اشیا به دست آمده از لرستان بیشتر  دیده می شوند. آثار بدست آمده در این منطقه که به همراه مردگان دفن گردید ند نیز حاکی از این است  که مردم  آن زمان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته اند. بنابراین تصاویر مار وخرس وحیواناتی که یاد آورسرنوشت ماه اند، در حقیقت برباورایرانیان به زندگی دوباره وحیات پس از مرگ تاکید دارد[13] و نوشدگی ونوشدن همواره عناصرطبیعی(زمینی و آسمانی ) ، رستا خیزی تمثیلی برای ساکنان این فلات بوده است. از نظر آنان وجود قابلیت نو شدن دربرخی حیوانات به نوعی آنان را به ماه پیوند می دهد و در این باور تا آنجا پیش می روند که برایشان باورهای مربوط به هر یک، در دیگری نیز تسری می یابد.

 

سومریان وآریائیان وتمثیل آفرینش ورستاخیر

سومریان که درآغاز در آسیای مرکزی یاغربی می زیسته اند ، پس از کوچ  تاریخی خود ، نخسیتن بار در نواحی جنوب دریای مازندران  ساکن شدند وسپس، مدت ها دردامنه ارتفاعات زاگرس درهوای کردستان ولرستان امروزی سکونت کردند پس از آن به جنوب روی آوردند وبه میان دورودان (دجله وفرات)  رسیدند .  در"شناخت هویت زن ایرانی درگستر ه پیش از تاریخ وتاریخ"نوشته شهلا لاهیجی ومهرانگیز کار آمده است: «شاید بتوان آنان]سومریان [را از نژادهای شمالی ساکن درکوهپایه های شمال خاوری میانرودان ( کردستان، آذربایجان وگیلان )دانست. » این قوم از نخسین  اقوام متمدنی هستند  که "اسطوره آفرینش " دارند.اسطوره های آفرینش ،افسانه های دینی کهن هستندکه اندیشه قوم سازنده  آن را در باره چگونگی  آفرینش جهان ، کوه، دریا،آسمان، زمین، انسان، خورشید،ماه و.... در بردارد،وبراین باور بودند  که عناصر طبیعت جهان  مالکانی درآسمان دارند.این مالکان خدایان  وخدا بانوان هستند.در باور این قوم “  نامو[14] “ مادری است که زمین وآسمان راخلق کرده است وابتدایی ترین باور درباب تکوین جهان است و از او زمین و آسمان به شکل  یک کوه عظیم زاده میشود.دراین اسطوره آفرینش آمده است:« زمین وآسمان چون کوهی زاییده شدند که سطحش زمین وقله اش آسمان بود .»

بنا به گفته مورخان یونان  « نزدیک به سه هزار سال پیش پیرامون خانه های  بیشتر ایرانیان را باغهااحاطه  کرده بودند»[15] و ایرانیان از همان زمان  که سومریان نیز در ایران حضور داشتند علاوه بر رمزپردازی زمین ، آسمان ، کوه به رمزپردازی مرکز ، بهشت ، نباتات به عنوان تمثیلی از آفزینش و زندگی پس از مرگ می پرداخته اند.

 

بهشت آرزوی همواره ایرانیان

پس از ورود آریائیان ، که از حدود ۱۲۰۰ ق . م به آرامی بخش های مختلفی از ایران را به تصرف خویش درآوردند، بر آن شدند که مرز و بوم تازه را چون خاستگاهشان[16] سرسبز و بارور کنند،وبا تجربه ای که در زمانی دراز به دست آوردند ،‌ جویهای بسیار از رودهای خروشان جدا می کنند و دشتهای خشک را به کشتزار و درخت زار تبدیل می نمایند و در زمانی دیگر به شیوه کندن کاریز پی می برند ، و نه تنها پیرامون سرای خود را سرسبزمی ساختند، بلکه گرداگرد شهر و ده و بیرون باروها را نیز با بوستانها و باغها می پوشاندند. (پژوهشی در شناخت باغهای ایرانی – علیرضا آریان پور)

"در متن های دینی واساطیری ایران باستان و در ادبیات پارسی ، آنجا که به ایران باستان پرداخته از جامعه آرمانی وبهشت این جهانی بسیار یاد شده ،طبق روایات دینی زرتشی،جمشید به فرمان اهورا مزدا درایران  که سرزمین نخستین آریایی ها  بود بهشتی به نام « ورجمکرد » بنا کرد که الگو ونمونه بسیاری از بهشت  های ایرانی  شده است ." (گفت و گو با حجت الله اصلی درباره " آرمان شهر در اندیشه ایرانی " – خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه ۸ – سولماز نراقی)

"گنگ  دژ .... که سیاوش کاوسان ( سیاوش پسرکاوس )  آن را ساخت . شهری  است دارای دست وپا وروان که برسر دیوان  نهاده شده است . این شهرنیز مانند دیگر شهرهای اساطیری مینوی است. یعنی نخست در آسمان بود وکیخسرو سیاوشان  (کیخسرو و پسر سیاوش ) آن را به زمین آورد ودر محل سیاوشگرد  قرارش داد وبا هزار ارم و هزارمیخ  به زمین  استوارش کرد. "[17]

"کیکاووس دومین شاه از دو دمان کیانیان در البرز کو ه، هفت کاخ بنا کرد ، که نمونه آشکار بهشت بود."[18]

"افراسیاب دردین زرتشتی گجسته(خجسته)ودرخدمت  اهریمن است   اوایرانشهررا چندبارویران کرد و سیاوش شاهزاده جوان وزیبا و پارسارابی گناه سر برید. ولی افراسیاب نیز مانند کیکاووس  کاخی  شگفت انگیز و بهشت آیین داشت ."[19]

" دریشت ها از دژ افراسیاب که در زیرزمین بناشده وبه آهن پوشیده بود ، یادشده است آمده است که کاخ افراسیاب  به اندازه بالای هزار آدمی،بلندوبریک صدستون استوار شده بود . کاخ چنان روشن بود که شب  آن روز می نمود .  چهار رود از آن می گذشته دریکی آب، دریکی شراب ، دریکی شیر ودر یکی ماست  روان بود و خورشید  وماهی ساختگی داشت."[20]

 

ویژگی های قدسی آب ، درخت ، باغ و بوستان و تقسیمات چهارتایی در پردیس‏های زمینی

" هخامنشیان تسلط خویش را بر سیستمهای آبیاری با ساخت آبراهه هایی سنگ فرش شده و سایر سازه های آبی و آبرسانی پیچیده در مرودشت و دشتهایی وسیع پرسپولیس به منصه ظهور رساندند پلان چهارقسمتی باغ سلطنتی کوروش چیزی فراتر از یک قطعه بندی ساده و جدید الشکل در زمین می باشد .شکل قطعه بندی باغ در پاسارگاد در حقیقت سمبلی از قدرت و اعتبار ایرانیان و طرح چهارتایی باغ استعاره ای از تمدن ایرانی می باشد . ایرانیان تقسیم بندی چهارتایی را نمادی خوش یمن می دانستند . اعتقاد داشتند، همان طور که جهان به چهار بخش تقسیم شده و چهار عنصر اصلی منشاء پیدایش جهان می باشد ، پس باغهای هخامنشی نیز بایستی تقسیم بندی چهارتایی داشته باشد . با این عمل در حقیقت باغهای سلطنتی هخامنشی نمادی از عالم یا جهان است.  بوستانهای وسیعی که به دستور پادشاه پاسارگاد ساخته شدند ،‌پارادسیوس paradeisos دارای تعریف مشخصی از دیدگاه پادشاه بوده اند . در حقیقت ، پردیسها از نظر کوروش کبیر نماد زمینهای حاصلخیز دنیای نظم داده شده و جهانی یکدست فارغ از هرگونه گسستگی داخلی یا خارجی می باشد . " ( همان سایت )

 

تقلید از الگوهای طبیعت

در کتاب" منظر الگو ،‌ادراک و فرآیند" ترجمه : دکتر بهناز امین زاده می خوانیم : «بسیاری از الگوهای موجود در محیط حاصل طراحی و برنامه ریزی انسان نیستند ، بلکه الگوهایی خود سازمانده بوده ودر شکلها ،‌انواع و پراکندگی های مشابه ،‌در طیفی از مقیاس های بزرگ تا کوچک ،دیده می شوند .»

و در همان کتاب می خوانیم : « انسان از دیرباز الگوهای تزئینی ، نمادین یا با اهداف مذهبی را خلق می کرده است .» نویسنده معتقد است که« برخی از این الگوها جهانی اند ». ایرانیان در خلق فضاهای سرسبز و بارور مهمترین راه جلب توجه خدایان را تقلید از این الگوهای موجود در طبیعت اما در مقیاسی کوچکتر می دیدند و اعتقاد داشتند این تقلید جادویی است که نیروهای ماوراء الطبیعه را تشویق به تقلید از آن در مقیاس وسیعتری می کند . مثلاً ایجاد باغی در کنار یک معبد یا کاخ ، از دیدگاه آنان ممکن بود قادر مطلق را به تکمیل تلاش کوچک انسان در راه آبادانی زمین تشویق کند . باور داشتند ،‌که باید  با ایجاد این آئین و از رهگذر تکرار آن، با  "صورت مثالی " اش مقارن شوند .

 

زن خدای حیوانات و گیاهان

در عصر " انسان خردمند "حدود صد هزار سال پیش ، زنان در شناخت خواص گیاهان دارویی به مرحله ای از آگاهی رسیدند که نخستین طبیبان کره زمین شدند .

در غار  " شانیدار " واقع در کردستان عراق امروزی ، بین بقایای باستانی لایه پنجم غار ، از گوری خاکبرداری شد که پیکر انسانی را در خود داشت متعلق به ۶۰.۰۰۰ سال پیش،[21] ‌اورادر بستری از شاخه های بلوط ، کاج ، سروکوهی و زبان گنجشک و توده ای انبوه از گل هایی که در اواخر بهار می شکفند ، نظیر گل ذرت ، سنبل کوهی ، گل اشرفی و گل ختمی آبی و شیخ الربیع زرد[22] که با شاخه های سبز تزئین شده بود گذاشته بودند .

بر اساس تحقیقات پژوهشگران اساطیر و کاوشگران آثار باستانی در جهان بینی انسان باستانی ایران ، ابر انسان ، زن بوده است . کشف تصاویر یا پیکره های ایزد بانوان که حیوانات و گیاهان آ ن را احاطه کرده اند ،‌نشان میدهد که چه قدر این تندیس ها غیر شخصی بوده است و در باور انسان ایرانی آن زمان ، زن نه تنها خدای اولیه انسان ، بلکه خدای حیوانات و گیاهان نیز بوده است .

 

ارزش رمزی آسمان ،‌کوهستان ، مرکز

خصلت قدسی آسمان در مجموعه های آئینی ایران ،‌و ارزشهای رمزی کوهستان به علت نزدیکتر بودن کوه به آسمان فراوان دیده شده ارزش قدسی «مرکز » به عنوان نقطه تلاقی محور عالم و ارزش قدسی «کوه» به علت نقطه تلاقی آسمان و زمین نیز ،‌همواره به علت اعتباری که این قداستها به «بلندی» و «صعود» می بخشند در اعتقاد ایرانیان ، وجود داشته .

بر حسب این معتقدات ،‌ایرانیان ، کوه مقدس البرز را میانه زمین می دانستند که در آن نقطه به آسمان پیوسته است . در اسرار میترا ، نردیان آئینی ،‌هفت پله داشت و هر پله از فلزی خاص ساخته شده بود . راز آموخته با بالارفتن از آن ًهفت آسمان ً را در می نوردید و به بلندترین فلک که جایگاه برترین خدایان بود می رسید .


 

درخت مقدس در افسانه سومریان و رمزهای گیاهی در ایران باستان

افسانه های خلقت و آفرینش ،کهن ترین افسانه های انسان هستند که افشاگر تفکرات ، آرزوها ، جهان بینی و نگرش مردمان آن روزگار درباره چگونگی هستی اطرافشان و نیز ماوراالطبیعه است .

" افسانه درخت هولوپو" از افسانه های سومری نخستین یالااقل از نخستین افسانه هایی است که به داستان کاشت و تهیه درخت و چوب می پردازد . برخی از اسطوره شناسان و باستان شناسان آن را درخت بید ، برخی سرو و برخی آن را درخت نخل می دانند . لوح های بدست آمده که افسانه درخت هولوپو روی آن حکاکی شده است مقارن با شکل گیری نخستین دولت شهرها و حدود ۵۰۰۰ سال پیش تدوین شده است. «اینانا»[23] و «گیل گمش» ("«گیل گمش » ، پنجمین شاه سومری پس از طوفان بزرگ – در اسلام به طوفان نوح شناخته شده است ، برای نخستین بار در این افسانه چهره کاملاً انسانی دارد نه نیمه انسان – نیمه خدا که بعدها در اسطوره بابلی تغییر شکل می یابد " از مقاله «نخستین درخت جهان را ایزد- بانو «اینانا» کاشت – همان نویسنده – همان گروه)

در این افسانه کهن به نشانه بستگی ، هدایایی با یکدیگر مبادله می کنند ، گیل گمش برای اینانا سریر و بستر می سازد و اینانا برای گیل گمش «پوکو» چوبدست شبانی و «میکو» چوبدست شاهی ، یعنی نشانه های قدرت شاهی را هدیه می دهد . در کتاب « شناخت هویت زن ایرانی» آمده است : «هنگامی که «اینانا» فرمانروایی خویش را آغاز کند ، بر اورنگی از چوب درخت هولوپو خواهد نشست و راز پرورش درخت را بر آنان خواهد گشود.»

« در روایات و سنن ایرانی ... درخت زندگی و تجدید حیات که بر زمین می روید ،‌هومه زمینی، (گاه گیاه و گاه همچون چشم تصویر شده است) ،‌در کوهستانها می روید ... اهورا مزدا آن را در آغاز . بر کوه هیئتی کاشت ،‌ و نمونه مثالیش در آسمان است و آن هومه آسمانی است ، ...  هر که از آن بخورد ، بیمرگ و جاوید می شود .» (نقل از کتاب : رساله در تاریخ ادیان – میرچا الیاده – ترجمه جلال ستاری .)

« درختان یا نباتات و رستنیها ،‌همواره مظهر مجسم زندگانی پایان ناپذیرند .... درخت ، رمز کیهان است ، الوهیت ،‌درخت نما متجلی می شود ، باروری و نعمت و توانگری و بخت واقبال و تندرستی ، و در مرحله ای برتر ، بیمرگی و جاودانگی و جوانی جاوید در گیاهان یا درختان تمرکز یافته اند ،‌نژاد انسان از نوعی گیاه مشتق است ، حیات آدمی وقتی به مکر و نیرنگ پیش از وقت قطع شد ،‌در اشکال نباتی پناه می گیرد ... هرچه هست و زنده است و آفریننده و خلاق و در حال تجدید حیات دائم است ، به زبان رمزهای نباتی ، بیان می شود . » (نقل از همان کتاب)

« هوم ، که دور دارنده مرگ ،‌است می گوید : «ویونگهان مرا نخستین بار در میان خاکی جهان آماده ساخت ... او را پسری زائیده شد .... جمشید .... کسی که در شهر یاری خود جانور و مردم را نمردنی ساخت ... در هنگام شهریاری جم ... نه پیری بود ،‌نه مرگ ... پیش از اینکه او به سخن نادرست دروغ بپردازد ... پس از آن ... فر از او ... بگسست ..» (زیر نویس مترجم ،‌همان کتاب به نقل از یشتیها)

 

ارزشهای قدسی قمری و پیوندماه،آب ،رستنی ها

در کتاب « رساله ای در تاریخ ادیان » نوشته میرچا الیاده می خوانیم : « بازگشت جاودانه ماه به صورتهای نخستین ، این تناوب بی پایان ،‌ازماه ،‌اختری ساخته که علی الاطلاق کوکب ضرباهنگهای حیات است . بنابراین شگفت نیست که ضابط ... آب ، باران ، رستنی ها ، باروری ، باشد . »  « در گیاهی طبی ، اثرات سه گانه ماه ، آب و رستنی ها ، جمع آمده است ...» چون آبها ( دریا ، جویبار ) از وزن و آهنگی تبعیت می کنند ( ریتم ، باران  ، جزر و مد ) و زاینده و زایاننده و حیاتبخش اند ، ماه بر آنها حاکم است . دو مضمونی که در تاملات نظری هندیان تکرار می شود چنین است – ماه در آبهاست ... باران از ماه سرچشمه می گیرد ... ارد و سیورا آناهیتا،‌الهه ایرانی آبها ، در آسمان موقعیتی قمری داشت. » و در جای دیگرمی نویسد : sin خدای ماه بابلیان نیز که ضابط آبها بود ، قمری بود . در حقیقت الیاده به این نتیجه می رسد که :" همه خدایان ماه کما بیش به نحو محسوس ، صفات و متعلقات یا کنش های آب را نگاه داشته اند "ً از کهن ترین ایام ،بشر مشاهده کرده است که با تغییرات ماه ، باران می بارد.در نوشته ای ایرانی آمده که گیاهان به سبب گرمای ماه می رویند . " شمار بسیاری از خدایان باروری ، همزمان خدایان قمری نیز هستند . از قبیل Hathor مصری ، عشتاره و آناهیتای ایرانی و غیره ... پیوند میان ماه – آب – رستنی ها و خاصه در خصلت قدسی بعضی نوشابه های الهی تبار ، چون سومه هندی و هومه ایرانی تمیز می دهیم ..." (همان کتاب)

در عصاره  الهی که نوشندگانش ، بیمرگ می شوند ،‌می توان قداستی را که در ماه و آبها و گیاهان گرد آمده تشخیص داد .  "مار ... صورت تجلی قداست ماه است ... در سنن و روایات دیگر نیز که محتملاً از بینش ایرانی تاثیر پذیرفته اند ،‌مار در کنار درخت زندگی می خزد … رمز پردازی تجدید حیات ، مبین حضور مار در مراسم راز آموزی است ." (همان کتاب صفحه ۱۷۵)

" در سنت و رویات ایرانی ، جانهای مردگان ، ... به سوی ستارگان می شتافتند ، و اگر پرهیزگار بودند ، نخست به ماه و سپس به خورشید می رسیدند ، و پرهیزکارترینشان ... به روشنایی و فروغ بیکران اهورامزدا ،‌ می پیوستند . " (همان کتاب صفحه ۱۷۵)

تجلیات قدسی ماه عبارتند از : باروری ، تجدید حیات ادواری ، زمان ، تقدیر و تغییر که معنای غالب در همه این مضامین ضرباهنگ است که بر اثر توالی اضداد پدید می آید.

 

ارزشهای قدسی آتش آسمانی و خورشید

به اعتقاد ایرانیان باستان ، بلندترین فلک از افلاک متحدالمرکز آسمان ،آتشین و حاوی آتش آسمانی و ستارگان و جایگاه برترین خدایان بود .

در اسرار میترا، نردبان هفت پله آئینی ، پله هفتم ارزش تمثیلی خورشید را داشت و کسی که از نردبان بالا رود در واقع هفت آسمان را درنوردیده و به آتش آسمانی و ستارگان دست خواهد یافت .

از نظر ایرانیان ، خورشید بخشنده باروری به زمین است و رستاخیز طبیعت در بهار و تجدید حیات طبیعت پس از مرگ آن در زمستان ،‌در افسانه میترا تجلی یافت ، که از مادری باکره زائیده شده است و منجی حیات مجدد بر روی کره زمین می شود و خود در گردون خورشید به آسمان برین عروج خواهد کرد.

پادشاهان فرزندان عناصر قدسی

از نظرایرانیان باستان موجودات اسطوره مافوق طبیعیند و خاصه به خاطر کارهایی که در آغاز آفرینش انجام داده اند ، شناخته شده و شهرت یافته اند .به همین دلیل هر آنچه از نظرایرانیان قدسی می نمود به گونه ای آسمانی  و مینوی نیز بود ،لذاتعجعب آور نیست  اگر پادشاهان  در مقاطعی فرزندان برخی از عناصر قدسی ویارمزهای حیوانی آنان باشند همان کسانی که به اعتقادشان، به دستور نیروهای قدسی وآسمانی ، توسط آب ، مار ، ماه و یا دیگر عناصر قدسی به شکم مادرانشان آمدند و مامور تکرار  امر مقدس خلقت در زمین  گردیدند وحتی باور داشتندمکانهای اساطیری آسمانی توسط  آنان برزمین  استوار گردید . (ص ۸ سطر ۸ همین مقاله)

 

نتیجه گیری

ایران و ایرانی به عنوان یکی از پایه های موجد اساطیر و فرهنگ هند – اروپایی و هند – ایرانی ،‌ همواره در بازسازی پدیده خلقت در نقوش و شکلهای مجرد سعی نموده ، جادو و قداست ماوراء الطبیعه را بازسازی نماید . و بدین ترتیب انتظار داشته تکرار آفزینش و رستاخیز ، زندگی پس از مرگ را برایشان به ارمغان آورد د راین راه با ایجاد تمثیل های مربوط به آفرینش ، رستاخیز و بهشت ،تمامی تمثیل های زمین ، کوه ، دریا ، آسمان ، خورشید ،ماه ،‌ستارگان ، مرکز ،‌بهشت ، نباتات ،‌تقسیمات چهارگانه ، زن ، بلندی ،‌صعود  ،پادشاهان و غیره راواسطه ای گردانده ، بین انسان و خدایان به منظور دست یابی و عروج به گردونه آسمان و زندگی جاوید در بهشت مافوق طبیعت . این عناصر با ضرباهنگ و توالی اضداد بشارت دهنده مطمئنی بودند برای اعتقاد و اعتماد به رستاخیز و آفرینش مجدداین انسان خاکی .

 

 

منابع:

  1. تاریخ هنر ً - پرویز مرزبان.
  2. مقاله " در اساطیر قوم سومر «نامو» ایزد بانوی نخستین محرک اول هستی"-  شکوفه آذر.
  3. " ایرانیان از هزاران سال پیش آغاز گر هنر مدرن بوده اند " -گروه فرهنگ و هنر میراث فرهنگی .
  4. رساله در تاریخ ادیان – میرچا الیاده.
  5. پژوهشی در شناخت باغهای ایرانی و ( باغ های تاریخی شیراز ) - علیرضا آریان پور.
  6. " تاریخ هنر ایران و جهان" انتشارات ریحانه – ویژه داوطلبان کنکور.
  7. " شناخت هویت زن ایرانی در گستره پیش از تاریخ و تاریخ "- شهلا لاهیجی ، مهرانگیز کار.
  8. "منظر ،‌الگو ، ادرا ک و فرآیند "- سایمون بل ، ترجمه دکتر بهناز امین زاده.
  9. سایت www.persiangarden.ir.

10. مقاله « زنان نخستین خدایان جهان »- شکوفه آذر.

11. "چشم انداز های اسطوره " جلال ستاری.

12. " زیر آسمان های نور " – دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور.

13. سایت خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه فرهنگ و هنر.

14. گفت و گو با حجت الله اصیل درباره "آرمان شهر در اندیشه ایرانی " – خبرگزاری میراث فرهنگی.

15. مقاله " نخستین درخت " جهان را ایزد – بانو «اینانا» کاشت – شکوفه آذر

16. مقاله " ایزد – بانو " اینانا – شکوفه آذر.

17. اساطیر هند، نوشته ورونیکا ایونس، ترجمه باجلان فرخی، انتشارات اساطیر چاپ اول، ۱۳۷۳ .

18. اساطیر مصر، نوشته ورونیکا ایونس، ترجمه باجلان فرخی انتشارت اساطیر، چاپ اول ۱۳۷۵ .

19. رسالة در تاریخ ادیان، نوشته میر چاالیاده ترجمه جلال ستاری، انتشارات سروش سال ۱۳۷۳ .

20. اسطوره های ایرانی، نوشته وستا سرخوش کوتیس ، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز چاپ اول ۱۳۷۳ .

21. شناخت اساطیر ایران نوشته جان هینلو، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی،‌ نشر آوشیق، سال ۱۳۷۳ .

22. حسین ابراهیمیان، اساطیر چین ،‌کتاب ماه هنر ، مهر و آبان ۱۳۸۱ .

23. رکس وارنر، قهرمان در اساطیر جهان، ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، کتاب ماه هنر، مرداد و شهریور۱۳۸۰ .

24. ریگ و دا، تحقیق و ترجمه، محمد رضا جلالی نایینی، نشر نقره، تهران، 1367.

25. اوستا، ترجمه و تحقیق هاشم رضی، انتشارات فروهر،تهران،1363.

26. پژوهشی در اساطیر ایران، مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، 1362.

27. اساطیر خاورمیانه، ساموئل هنری هوک، ترجمه ی علی اصغر بهرامی، فرنگیس مزداپور،روشنگران، تهران، 1373.

28. بین النهرین باستان، ژورژرو، مترجم عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر آبی، تهران، 1369.

29. مجله ی چیستا، ش 8، فروردین 1366 مقاله ی سیری در نوروز، امیر اسماعیل آذر.

30. داستان جم (متن اوستایی)، ایران کوده، شماره ی 6، دکتر محمد مقدم، انتشارات فروهر، تهران،1363.

31. دانشنامه ایرانیکا    .

32. ارسال توسط مهندس شهریار حی شاد.

33. اساطیر هند، نوشته ورونیکا ایونس، ترجمه باجلان فرخی، انتشارات اساطیر چاپ اول، ۱۳۷۳ .

34. اساطیر مصر، نوشته ورونیکا ایونس، ترجمه باجلان فرخی انتشارت اساطیر، چاپ اول ۱۳۷۵ .

35. رسالة در تاریخ ادیان، نوشته میر چاالیاده ترجمه جلال ستاری، انتشارات سروش سال ۱۳۷۳ .

36. اسطوره های ایرانی، نوشته وستا سرخوش کوتیس ، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز چاپ اول ۱۳۷۳ .

37. شناخت اساطیر ایران نوشته جان هینلو، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی،‌ نشر آوشیق، سال ۱۳۷۳ .

38. حسین ابراهیمیان، اساطیر چین ،‌کتاب ماه هنر ، مهر و آبان ۱۳۸۱ .

39. رکس وارنر، قهرمان در اساطیر جهان، ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، کتاب ماه هنر، مرداد و شهریور ۱۳۸۰ .

40. ویژگی های قدسی عناصر طبیعت در ایران باستان0

41. میترا وحدتی (کارشناسی ارشد معماری منظر از دانشگاه تهران).

 



[1] - به عنوان مثال میتوان به بررسی هایی که استاد ارجمند جناب آقای ناصری فرد در سنگ نگاره های طبس داشته اند اشاره کرد.

[2] - به ادیانی که ریشه در طبیعت دارند و عموما ریشه ای قبل از ادیان سامی دارند اطلاق می شود.

[3] - پر نور ترین ستاره ی آسمان که در صورت فلکی کلب اکبر یا سگ بزرگ قرار دارد.با نام های شباهنگ و شعرای یمانی نیز خوانده می شود و نام ماه تیر نیز از آن گرفته شده است.در مصر باستان مورد احترام بوده است ، طلوع آن با طغیان نیل همرام بوده.

[4] - شخصا با یک سنگ نگاره در منطقه ی گلپایگان برخورد کردم که طرحی شبیه به صورت فلکی جبار داشت ،( جبار کمی بالاتر از تیشتر در آسمان قرار دارد) و محل قرارگیری آن به گونه ای بود که صورت فلکی جبار را در هنگام اعتدال بهاری نشان میداد! و قسمت پایین سنگ شکسته بود.

[5] - پرستش میترا یا مهر ، تقریبا با کمی دقت میتوان تاثیر آن را بر تمامی ادیان جهان دید : غسل تعمید ، آیین عشا ربانی ، آب مقدس ، قربانی کردن و ... تماما از میتراییسم وارد دیگر ادیان شده است.حتی نوع خاص لباس پوشیدن روحانیان ادیان نیز ریشه در میتراییسم دارد.

[6] - Cornucopia

[7]- Baphomet

[8] - Amon

[9] - حتی واژه ی horny در زبان انگلیسی از horn به معنای شاخ مشتق شده است !

[10] - کتاب زندگی‌نامه کراسوس | برگهٔ ۲۱

[11]- فرهنگ معین

[12]- رساله در تاریخ ادیان – میرچاالیاده – ترجمه جلال ستاری

[13]- مار با پوست انداختن ، خرس با پدیدار شدن در بهار و ماه با ظاهر شدن پس از چند روز ناپدیدی زندگی را از نو آغاز می کنند. رجوع شود به کتاب تاریخ ادیان میرچا الیاده

[14]- از خدایان سومری در لوحه ای که فهرستی از اسامی خدایان سومری حکاکی شده به شکل «دریا» تصویر نگاری گردیده .

[15]- پژوهشی در شناخت باغهای ایرانی و ( باغ های تاریخی شیراز ) – علیرضا آریان پور

[16]- که سرزمینی سرسبز و پوشیده از جنگل بوده و برکه ها و چشمه سارهای پر آب داشته و به دلائلی ناشناخته خشکی و ویرانی بر آن چیره شده و چشمه سارهای آن خشکیده شده بودند .

[17]- همان منبع

[18]- همان منبع

[19]- همان منبع

[20]- همان منبع

[21]- مقاله : زنان نخستین خدایان جهان – شکوفه آذر

[22]- اغلب این گیاهان هنوز جزء گیاهان داروئیند .

[23]- «اینانا» خدای بانوی شهر «اروک» یا همان آشور است که برای تخستین بار ، نخستین درخت هستی را از طوفان نجات داد و در باغ مقدس خود کاشت . َ از مقاله "ایزد – بانو« ایناناً » تمدن و شهرنشینی را برای ساکنان زمین به ارمغان آورد". گروه فرهنگ و هنر، میراث فرهنگی – شکوفه آذر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات