دو تکه استخوان
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ
مادر کمی صبر شاید
با وزنی اندک
حتی سبکتر از تولد
سنگینی غمی را
برایت هدیه آورم
غمی کوچک اما
به بزرگی ندیدنم
خاطره ای کوچک اما
به بزرگی یادآوریش
مادر...
می خندی وقتی میروم اما می گریی
و می گریی وقتی می آیم ولی من خندیدم
مادر طنین صدایت در گوشم
آرام کرد و سکوت شد
صدای موج خمپاره
اکنون خمپاره در زمین است و من با ملائک در آسمان
مادر وزنم را تحمل کن
من آمدم
اینبار با دو تکه استخوان
مجتبی قره باغی
- ۹۲/۰۳/۰۱