نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه» ثبت شده است

شراب خلر شیراز داده ام از دست

یه مسابقه داریم!

غزل زیر خیلی بازدید داشته و کپی شده. ازتون میخوام زحمت بکشید در خصوص این غزل نظراتتون رو بنویسید. اگر نقدی دارید یا نکته ای به ذهنتون میرسه براش کامنت کنید.

به سه تا از بهترین کامنتها نفری یک عدد گردنبند طرح سنتی (به مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال) به یادگار هدیه داده میشه.

روی لینک پست مسابقه کلیک کنید.

مهلت شرکت در مسابقه تا آخر همین برجه یعنی تا پایان دی ماه 
.....................................................................................................
در چالش کامنت چون تعداد زیادی شرکت کننده نداشتیم اسامی شرکت کننده ها رو ریختم داخل یه ظرف و شانسی سه تا اسم در آوردم. این رو هم بگم که روی محتوای کامنت سخت گیری نکردم و حتی اون نفری رو هم که قصد شرکت در چالش رو نداشت در قرعه کشی شرکت دادم

نازی، حمید و محمد برنده شدن و منتظرم که آدرسشون رو برام بطور خصوصی ارسال کنن تا هدیه های ناقابلی که قولش رو داده بودم براشون بفرستم

.....................................................................................................

اگر زِ گور، به جایی دری نباشد چه؟!

وگر تمام شود، محشری نباشد چه؟!

گرفتم اینکه دری هست و کوبه‌ای دارد...

در آن کویر، کسِ دیگری نباشد چه؟!

کفن‌کِشان چو در آیم زِ خاک و حق خواهم،

دبیرِ محکمه را دفتری نباشد چه؟!

شرابِ خُلَّرِ شیراز داده‌ام از دست...

خبر زِ خمره‌ی گیراتری نباشد چه؟!

چنین که زحمتِ پرهیز بُرده‌ام اینجا،

به هیچ کرده اگر کیفری نباشد چه؟!

بَرَنده کیست در این بازیِ سیاه و سپید؟

در آن دقیقه اگر داوری نباشد چه؟!

حسین جنتی

.

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات